ماجرای قاچاقچی اسلحه که نجار شد
سال های زیادی از عمرش را صرف انجام کارهای خلاف کرده بود، از قاچاق مواد مخدر گرفته تا خرید و فروش اسلحه غیر مجاز. با آن که حکم اعدام برایش صادر شده بود اما در دوران زندگی در زندان چنان دگرگون می شود که مورد عفو قرار می گیرد و از پای چوبه دار پایین می آید.
کد خبر: ۳۸۲۹۱۹
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۳ 23 February 2017
سال های زیادی از عمرش را صرف انجام کارهای خلاف کرده بود، از قاچاق مواد مخدر گرفته تا خرید و فروش اسلحه غیر مجاز. با آن که حکم اعدام برایش صادر  شده بود اما در دوران زندگی در زندان چنان دگرگون می شود که مورد عفو قرار می گیرد و از پای چوبه دار پایین می آید. او حالا ازدواج کرده و  با توجه به این که به بخش بندباز منتقل شده مشغول کار نجاری شده است. این زندانی که مسیر زندگی اش را از خلاف  به سمت درستی تغییر داده است پاسخگوی سوالات خبرنگار ما می شود.
چند وقت است که زندانی هستی؟
12سال است که تاوان کارهای خلافم را در زندان پس می دهم.
جرمت چیست؟
قاچاق مواد، حمل و نگهداری از سلاح گرم و کلاهبرداری در زمینه اشیای زیر خاکی تقلبی.
شغلت چه بود؟
نجاری می کردم.
چرا این قدر مرتکب خلاف های سنگین شده ای؟
به خاطر رفیق بازی و پرسه زدن با آدمهایی که زندگی شان با کار خلاف گره خورده بود و تبعیت کورکورانه و البته غرور کاذب جوانی وارد بازی دو سر سوخت خلاف شدم.
به خاطر این خلاف هایت چه حکمی برایت صادر شد؟
اوایل حکم اعدام برایم صادر شد ولی بعد از مدتی که دیدند متنبه شده و توبه کرده ام و از همه مهمتر وارد کارهای خیرخواهانه شده ام  و با استشهاد محلی که انجام دادند بخشش گرفتم. 
سر جمع چند سال باید در حبس باشی؟
21سال از عمرم را باید صرف همنشینی با میله های سرد زندان کنم.
اولین کار خلافت چه بود؟
اوایل وارد کار قاچاق مواد شدم و چند سالی عمرم را در این کار هدر دادم.
چه نوع موادی قاچاق می کردی و بهره ای هم از این کار بردی؟
هروئین قاچاق می کردم . چه بهره ای؛ مگر کار خلاف برکت و بهره ای هم دارد؟ کسی بوده تا حالا در این کار عاقبت بخیر شود که من بشوم؟ آن چیزی که گیر آدم می آید در به دری و عمر را به فنا و هدر دادن است. پولی که در می آوردم همه را خرج رفیق های نابابم می کردم و چیزی باقی نمی ماند.
مقدار موادی که جابجا می کردی چقدر بود؟
از 5کیلو گرفته تا 30کیلو، انواع مواد را از یکی از شهرهای شرقی کشور به استان  قاچاق می کردم.
به خاطر قاچاق گیر هم افتادی؟
بله مدتی برای این کار زندانی شدم و حبس کشیدم.
بعد از این که آزاد شدی آیا دوباره به دنبال خلاف رفتی؟
بله، بعد از اینکه از زندان بیرون آمدم مدتی بیکار بودم تا این که با یک نفر که در طلا سازی مهارت داشت آشنا شدم و با هم وارد کار کلاهبرداری و زیر خاکی های تقلبی شدیم. سکه و انواع مجسمه ها را با ترفند های مختلف و مهارتی که یکی از دوستانم داشت طلا کاری می کردیم و یا با نقره مثل مجسمه های قدیمی و باستانی در می آوردیم تا شکل عتیقه و زیر خاکی به خودشان بگیرند و آنها را به مشتری هایی که پیدا می کردیم به عنوان زیر خاکی می فروختیم و پول خوبی را به جیب می زدیم.
با چند نفر در این زمینه کار می کردی؟
گروهی کار می کردیم حدود  5و6 نفر بودیم و من رئیس آن ها بودم.
در کجاها اجناس تقلبی را 
می فروختید؟
اکثر مواقع به استان های دورتر  مثل تهران می بردیم و در آنجا می فروختیم.
کسی از شما به خاطر کلاهبرداری تان شکایت نمی کرد؟
نه کسی حاضر نمی شد از ما شکایت کند چون اولین نفر پای خودش  گیر بود و به خاطر خرید و فروش زیر خاکی دستگیر می شد.
 خریداران سلاح  آنها را برای چه کاری می خواستند؟
آنهایی که به دنبال خرید اسلحه بودند اکثرا خلافکار بودند؛ یکی برای شکار غیرمجاز و دیگری برای دفاع از خودش سلاح می خرید.
 زمان دستگیری چه تعداد اسلحه از تو گرفتند؟
حدود 7 عدد اسلحه از من گرفتند.
همه سلاح ها را یک جا از تو کشف کردند؟
نه چند بار که دستگیر شدم هر بار یکی، دو تا اسلحه از من گرفتند.
زمانی که  مرخصی بودی هم اقدام به حمل و نگهداری از سلاح می کردی؟
زمانی که دستگیر می شدم با سند تا زمان دادگاهم آزاد می شدم و در این مدت اقدام به خرید و فروش اسلحه می کردم.
آخرین بار چطور دستگیر شدی؟
آخرین باری که گیر افتادم برادر زاده ام با سلاح گرمی که به او فروخته بودم مرتکب قتل شده بود . بعد از دستگیری به   خرید اسلحه از من اعتراف کرد و من هم به خاطر این ماجرا دستگیر شدم و به زندان افتادم.
درگیری مسلحانه هم داشتی؟
بله یک بار با ماموران درگیر شدم. البته زمان درگیری خودم اسلحه نداشتم. موقع درگیری اسلحه را از یک مامور گرفتم و چند تیر شلیک کردم و فرار کردم  که بعد از مدتی نیز دستگیر شدم.
قبل از زندانی شدنت ازدواج کرده بودی؟
نه بعد از چند سال که در زندان بودم ازدواج کردم.
چطور یک دختر حاضر شد با یک زندانی و سابقه دار  ازدواج کند؟
درست است که خیلی ها حاضر نمی شوند با یک مجرم و زندانی ازدواج کنند اما زمانی که به خواستگاری رفتم همه ماجرا را با صداقت برای او تعریف کردم و گفتم که توبه کرده ام و دور کار خلاف را خط کشیده ام و او هم به من اعتماد کرد و با هم ازدواج کردیم.
سواد هم داری؟
تا دوم ابتدایی بیشتر سواد ندارم.
چطور شد که در زندان متنبه شدی و توبه کردی؟
بعد از این که برای آخرین بار به زندان افتادم خیلی  با خودم درباره راهی  که در این سال ها رفته بودم فکر کردم و دیدم جز نفرین مردم و آه   والدین و از دست دادن عمر و جوانی ام چیزی عایدم نشده است. به همین خاطر توبه کردم. داخل زندان در کارهای فرهنگی زیادی شرکت می کردم و قدم هایی در کارهای خیر خواهانه  بر می داشتم و عضو هیئت امنای مسجد محل زندگی ام هم شده بودم. به خاطر همین موارد، وقتی مسئولان زندان دیدند که من متنبه شده و دست از کار خلاف برداشته و توبه کرده ام دست من را هم گرفتند و علاوه بر مسئولان زندان، دادسرا و دادستان شیروان نیز به من خیلی کمک و مرا راهنمایی کردند تا بعد از این ماجرا ها یک زندگی با شرافت را در پیش بگیرم.
الان روزها که بیرون از زندان هستی مشغول به چه کاری هستی؟
بعد از این که مسئولان زندان به من یک فرصت دیگر دادند بعد از چندین سال به بخش بند باز منتقل شدم و یکی از دوستانم وقتی دید که من تغییر کرده ام به شرط این که برای همیشه دور کار خلاف را خط بکشم کارگاه خودش را به صورت رایگان در اختیارم گذاشت تا به حرفه نجاری که قبلا در آن تبحر داشتم مشغول شوم والان هم با دو و سه نفر دیگر که برای من کار می کنند مشغول کار نجاری هستیم./روزنامه خراسان شمالی
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار