کد خبر: ۷۳۳۳۶۷
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۳ 10 April 2019

به گزارش «تابناک البرز»؛ فتح الله واثقی که جانباز روزهای جنگ و جبهه هست، این روزها در گوشه ای از شهر کرج و سکوت خبری زندگی می کند.

9 ساله بود و در اوج روزهای دانش آموزی اش اوقات فراغت خود را با گِل بازی سپری می کرد، 12 ساله که شد، به واسطه فوت پدرش در یک کارگاه ریخته گری به کار مشغول شد تا مخارج سه خواهر، بردار و مادرش را تامین کند، کم سن و سالی اش نمی گذاشت ماسه ها را برای قالب گیری جابجا کند و بعضا تشت را روی سرش می گذاشت.  

چرخ روزگار چرخید و زمان سربازی اش فرارسید اما همچنان به خواسته دلش که در روزهای کودکی مجسمه سازی بود فکر می کرد، پس از سربازی در یک کارگاه هنرهای تجسمی در استان تهران شاگردی یا به قول خودش پادویی کرد. 

28 سال است که روزگارش را با ساخت تندیس که آن را به عنوان شغلش انتخاب کرده است می گذارند.
در مناطق عملیاتی کردستان، جزیره مجنون اهواز و فکه حضور داشتم، در این منطقه به واسطه گاز شیمیایی خردل مجروح شدم و پس از آن عازم گیلان غرب در استان کرمانشاه شدم تا در کربلای 6 حضور پیدا کنم، برخی از همرزمانم را از دست دادم و یادم می آید که یکی از دوستانم قریب به 70 ترکش به بدنش اصابت کرده بود.  
به واسطه حضور 21 ماهه در مناطق عملیاتی دچار موج گرفتگی شدم، در حال حاضر یکی از چشم هایم بینایی ندارد و گوش چپم مرا اذیت می کند، پرونده دارم، نمی دانم چند درصد جانبازی دارم اما چند بار عمل جراحی باز داشتم و بخش هایی از روده هایم را برداشتند.  
 البته چند بار سراغ پرونده ام رفتم اما چون نتیجه ای نگرفتم خانه نشینی را ترجیح دادم در حالی که سال 65 و در عملیات والفجر 8 شیمیایی شده ام. متولد 1345 هستم و روزم را با تندیس هایی که پس از اتمام جنگ ساخته ام به شب می رسانم. 
گوشه ای از خاطرات دفاع مقدس را با چهره فرماندهان ارشد جنگ که شهید شده اند در منزلم قرار داده ام و 25 سردیس و 1 تندیس می شود، اگر چه پس از فوت مادرم، تندیس ایشان را هم ساخته ام و علاقه ای وصف ناشدنی به آن دارم و صاحب یک دختر نیز هستم.  
درباره هنرم باید بگویم که 18 ماه اخیر حتی یک سفارش کار نداشته ام، متاسفانه مجسمه سازی از بی مهری رنج می برد، حتی سفارشات نیز به نوعی با پارتی بازی همراه شده است، بزرگترین آرزویم داشتن یک کارگاه شخصی برای آموزش به علاقه مندان است تا زمینه های کارآفرینی را فراهم کنم.  
با شورای منطقه و دهیاری نامه نگاری کردم تا کارگاهی در اختیارم بگذارند و با آموزش صنایع دستی تا مرز ارز آوری پیش برویم اما تا کنون گوش شنوایی برای خواسته هایم وجود نداشته است در حالی که از کانادا و سوئد برایم دعوت نامه فرستادند و من نرفتم، متاسفانه در کشورمان عمدتا برای هنر مجسمه سازی ارزشی قائل نمی شوند.  
حاج حسین خرازی، شهید باکری، شهید مهدی زین الدین و ...تنها نمونه ای از آثار ساخته شده توسط من است، آنچنان به این هنر علاقه دارم که حاضرم جانم را به جای شغلم از من بگیرند، با خنده می گوید دیپلم ردی هستم اما می توانم گلیمم را از آب بیرون بکشم.  
ختم کلام این هنرمند جانباز این است که کسی حتی سراغم نمی آید که ببیند روزگارم را چگونه در مستاجری می گذرانم، چه برسد به اینکه خواسته هایم محقق شود، هیچ نهادی از من حمایت نمی کند اما بعضا در جلسات برای پز دادن من را دعوت کرده و استاد واثق صدایم می کنند، با لبخند می گوید چیزی از من نگیرند نمی خواهم چیزی به من بدهند.  
فتح الله واثقی تنها نمونه ای از هزاران جانبازی است که در گوشه گوشه ای از خاک میهنمان زندگی می کنند، جوانی شان را داده اند تا امروزایران رنگ و بوی آرامش داشته باشد اما شاید تنها دغدغه مشترک آنها همین باشد، بی مهری مسئولین.  
در خاتمه تنها می توان گفت یادمان نرود که ما نیز در برابر انقلابی که از این نسل به جامعه امروزی رسیده است از مردم تا مسئولین وظیفه ای داریم، مبادا که از آن غافل شویم.  
جاودانه بمانید جانبازان وطن همچون پرچم سرافراز ایران ...  
 
اصحابی
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
وبگردی
آخرین اخبار