داخل اتوبوس شرکت واحد نشسته بودم در فکر بودم و بی‌توجه نسبت به اطراف؛ نیمی از مسیر که گذشت خانمی کنارم نشست و بعد از چند دقیقه صدام زد. خانم خانم! متوجه صدا شدم برگشتم قبل از اینکه چیزی بگویم بسته‌های سبزی خشک و زعفران را مقابلم گرفت و گفت: «خانگی و تمیز است»، باز هم قبل از اینکه حرفی بزنم گفت: «برای کمک به آزادی زندانی خرید کن».
کد خبر: ۷۸۰۵۳۷
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۴:۲۹ 16 September 2019
روایت زیر زندگی شیرزنی است که به دلیل بدهکاری همسر و پسرش سرپناه و سایه‌ای ندارد، با فروش سبزی روزگار می‌گذارند و حل مشکلش دست همت دیگران را می‌طلبد تا بار دیگر خانواده‌ای در کنار هم آرام گیرند.

داخل اتوبوس شرکت واحد نشسته بودم در فکر بودم و بی‌توجه نسبت به اطراف؛ نیمی از مسیر که گذشت خانمی کنارم نشست و بعد از چند دقیقه صدام زد. خانم خانم! متوجه صدا شدم برگشتم قبل از اینکه چیزی بگویم بسته‌های سبزی خشک و زعفران را مقابلم گرفت و گفت: «خانگی و تمیز است»، باز هم قبل از اینکه حرفی بزنم گفت: «برای کمک به آزادی زندانی خرید کن».

با شندین این چند جمله کوتاه، شرح ماجرا را پرسیدم، به نظرم سوژه خوبی آمد، اما از آن جا که اتوبوس فضای مناسبی برای صحبت نبود، دعوتش کردم دفتر خبرگزاری، سریع قبول کرد و قرار مصاحبه بعدازظهر تعیین شد، خداحافظی کردیم.

منتظر تماسش بودم؛ حول و حوش ساعت ۵ زنگ زد و چند دقیقه بعد هم رسید. قبل از اینکه چیزی بپرسم خیلی تشکر کرد و به یکبار بغض‌اش ترکید و چندی بعد فرو برد گریه از سر دلتنگی‌اش را.

«خانم. ح» از همدانی‌های قدیمی بود که از دست روزگار و کلاهبرداری شرکای همسرش از بالا به پایین آمده و دچار دردسر شدند، از سال ۹۶ همسرش به دلیل انبوهی از بدهکاری به زندان منتقل شده و این بانوی توانمند برای گذراندن هزینه‌های جاری زندگی خود و فرزندانش کار خانگی محدودی را آغاز کرده است.

او می‌گوید: فرزندانم بزرگ هستند، اما دختر کوچکم مطلقه و پسرم نیز گرفتار بدهی‌های پدرش و فراری است، برای گذران زندگی و تامین سرپناه زیر پوشش کمیته امداد قرار گرفتم.

حقوق ناچیزی از کمیته امداد دریافت می‌کند، اما کفاف هزینه‌های امروزی را نمی‌دهد بنابراین کمر همت را بسته و به فروش سبزی‌های خشک همدان که معروف به کیفیت و مرغوبیت است می‌پردازد.

«خانم. ح» اضافه می‌کند: با کمک دختر بزرگم که البته همسر و فرزند هم دارد سبزی‌ها را خریداری و شست‌و‌شو و خشک می‌کنم اکثرا در اتوبوس و تاکسی به صورت سیار همچنان که پیگیر کار‌های همسرم هستم اقلام خانگی‌ام را می‌فروشم.

این بانوی توانمند در آرزوی کارگاهی است تا با همکاری چند بانوی دیگر مثل خودش سبزی و اجناس خانگی تولید و حداقل چک‌های برگشتی پسرش را پاس کند و او را از گرفتاری نجات دهد هر چند پیگیر وام از کمیته امداد بود، اما شرایط اخذ وام و ضمانت را نداشته و تاکنون موفق نشده است.

تأکید می‌کند: بدهکاری همسرم بیش از یک‌میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان است و هرچه داشتیم از پول پیش منزل مسکونی خودمان تا طلا همه را فروختیم، اما مشکلاتمان حل نشده است.

«خانم. ح» می‌گوید: اگر پسرم گرفتار نبود در این ایام کمک حالمان بود، اما بدهی او که ادامه مشکلات پدرش است حدود ۵۷ میلیون تومان است و حکم جلب او را هم صادر کردند.

این بانوی توانمند در ادامه به میزان درآمدش اشاره می‌کند و می‌گوید: حداکثر درآمدم از فروش سبزی خشک و دیگر اقلام خانگی ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان است که صرف رفت و آمد به زندان و دادگاه می‌شود.

البته علاوه بر همدان نیز در تهران و کرج هم سبزی خشک عرضه می‌کند هرچند به دلیل ارزانتر تمام شدن قیمت اجناس، مواد اولیه را از همدان خریداری می‌کند.

لابه لای حرفهایش بغض می‌کند، اما بغض خود را فرومی‌خورد و ادامه می‌دهد: برای کسانی که از من خرید می‌کنند نماز حاجت می‌خوانم و دعا می‌کنم انشاءالله هیچ خانواده‌ای گرفتار زندان و بدهی نشود.

«خانم. ح» علاوه بر اشتغال کوچکش به دنبال جستجو بیمه تامین اجتماعی سالیان قبل همسرش است تا شاید موافقت بیمه را جلب و بتواند اندکی مستمری برای خود دست و پا کند.

امروز که مرد‌های خانه درگیر و گرفتار هستند بانوان همت کرده و کوله بار بزرگ مشکلات را به تنهایی حمل می‌کنند، بدون تردید در این راه بزرگترین یاری‌گر آن‌ها خداوند متعال است.

در این میان بندگان خدا ابزار‌هایی هستند که حضرت حق به وسیله آن‌ها دیگران را یاری می‌دهد، بنابراین این مطلب می‌تواند ابزار خداوند برای این بانوی رنج‌دیده باشد تا هم کارگاهی برای کارآفرینی ایجاد شود و هم خانواده‌ای به دور هم جمع شوند، مگر نه آن است که خداوند وعده داده «همانا پس از هر سختی آسانی قرار دادیم.»

این بانوی رنج‌دیده که گرد پیری کم کم بر چهره‌اش نشسته، ساکت است، نمی‌دانم روزگاری که در کنار همسرش، فرزندانش را تیمار می‌کرد در ذهنش مرور می‌کند و یا به آینده‌ای فکر می‌کند که مشخص نیست بار دیگر روز‌های خوب گذشته تکرار می‌شود و یا روزگار بر در همین پاشنه بچرخد.

اما به قول قائم مقام فرهانی «روزگار است آنکه گه عزت دهد، گه خوار دارد/ چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد»

بین من و بانویی که حالا در درونم صبر و بلند نظریش را می‌ستایم، سکوتی عمیق برقرار است، سکوتی سراسر معنا که اگر چه سخنی بین ما رد و بدل نمی‌شود، اما می‌دانیم که به چه فکر می‌کنیم، او تمام وجودش تمناست به درگاه خداوند و در انتظار معجزه و من نیز آرزو می‌کنم این معجزه محقق شود. همه ما می‌توانیم ابزار‌های خدا باشیم.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار