در روز ولادت رسول اکرم (ص) هستیم. انسان والایی که خالقش به جان وی قسم می خورد و «لعمرک» می گوید:
ای لعمرک حق تو را مر عُمر خواند * پس خلیفه کرد و بر کرسی نشاند
مثنوي معنوي ؛دفتر پنجم
نه فقط به جان حضرت (ص) بلکه به محلّی که در آن مقیم و مستقر هست نیز سوگند می خورد و می فرماید: « لَا أُقْسِمُ بِهَٰذَا الْبَلَدِ . وَأَنتَ حِلٌّ بِهَٰذَا الْبَلَدِ » ؛(بلد؛1_2) این مکان به یُمن تشریف حضور تواز مکانت و منزلتی برخوردار شده است که ارزش قسَم خوردن دارد.
ای خاک تو توتیای بینش* روشن به تو چشم آفرینش
نظامي ؛ليلي و مجنون
از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت* بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم
ديوان حافظ ؛غزل:372
جانی که بلا گردان امّت می باشد: « وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ ...» ؛(و [لى] تا تو در ميان آنان هستى، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند)؛(انفال ؛33)هنگامی که پیغمبر اکرم در گذشت، امیر المؤمنان فرمود:« کانا فی الأرض امانان»، دوتا وسیله امنیت در روز زمین بود ، «رفع احدهما و بقی الآخر» مراد از:«رفع احدهما» پیغمبر اکرم است «و بقی الآخر» که آن به تصريح قرآن استغفار باشد:«وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يسْتَغْفِرُونَ»
پيامبري كه " رَحْمَةً لِلعالَمينَ"بود« وَما اَرْسَلْناكَ اِلّا رَحْمَةً لِلعالَمينَ»؛(انبیاء ؛107)
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها * ای آتشی افروخته در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی * بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
ديوان شمس ؛غزل:1
«ابن عباس» گوید: پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله به راستى براى مردم شایسته کردار و با ایمان و نیز مردم بداندیش و کفرگرا رحمت است، چرا که وجود گرانمایه او براى مردم با ایمان به خاطر هدایت به سوى حق و عدالت با گفتار و عملکرد شایسته و ارائه الگوى نیکو در دنیا و شفاعت در آخرت رحمت است، و براى مردم کفرگرا و حق ستیز در این جهان مایه رحمت است از نابودى و عذاب و مسخ شدگى و انواع بلاها و گرفتارى ها.
پيامبرآوری كه توسط انبياي گذشته بعثت و رسالتش خبر داده شده بود :«...وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ...»؛( ...و به پيامبری که بعد ازمن می آيد و نامش احمد است ، بشارتتان می دهم...)؛(صف؛6)
بود در انجیل نام مصطفی* آن سر پیغامبران بحر صفا
بود ذکر حلیهها و شکل او * بود ذکر غزو و صوم و اکل او
مثنوي معنوي ؛دفتر اول
پيام آوري كه خاتم انبيا و رسل بود «...وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ...»؛(... و ليكن فرستاده خدا و خاتم- سرآمد و پايانبخش- پيامبران است...)؛(احزاب ؛40)
ای ختم پیمبران مرسل * حلوای پسین و ملح اول
نظامي ؛ليلي و مجنون
انسان والائی که به علو کمال و کمال علو نائل آمده بود:
بلغ العلی بکماله * کشف الدجی بجماله
سعدی
الگوی کامل و اسوه حسنه که در مصحف شریف اخلاقش با عظمت توصیف گردیده :«وَ اِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ»؛(قلم؛4)
حلواي پسين بود و ملح اول و "اول المسلمين" آنگونه كه در قرآن مي فرمايد:«لَا شَرِيكَ لَهُ ۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ »؛(همتايى براى او نيست; و به همين مامور شده ام; و من نخستين مسلمانم!) ؛(انعام ؛163 ) كه مراد از اولين؛اوليت رتبي در كنار تاخر ترتيبي مي باشد.
ختمهایی که انبیا بگذاشتند * آن بدین احمدی برداشتند
قفلهای ناگشاده مانده بود * از کف انا فتحنا برگشود
او شفیع است این جهان و آن جهان * این جهان زی دین و آنجا زی جنان
مثنوي معنوي ؛دفتر ششم
در ترتیب ؛آخرین پیام آور الهی و در رتبه و منزلت؛ برترین رسولان و «شمع جمع آفرینش» و «اول المسلمین» بود.
در این ره انبیا چون ساربانند * دلیل و رهنمای کاروانند
وز ایشان سید ما گشته سالار * هم او اول هم او آخر در این کار
احد در میم احمد گشت ظاهر * در این دور اول آمد عین آخر
ز احمد تا احد یک میم فرق است * جهانی اندر آن یک میم غرق است
شيخ محمد شبستري ؛گلشن راز
برای شناخت پیامبر (ص) قابل اعتمادترین منبع قرآن و سخن مستند معصومین علیهم السلام می باشد. در قرآن پیامبر (ص) به عنوان « سِراج مُنِير» و چراغ عالمتاب و پرفروغ معرفی شده است:«وَ داعِیاً إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»؛(احزاب ؛46)
بر او ختم آمده پایان این راه * در او منزل شده «ادعوا الی الله»
شيخ محمد شبستري ؛گلشن راز
استضائه و کسب نورانیت از وجود مبارک رسول گرامی (ص) از رهاوردهای مبارک تعامل با آن جان گرامی محسوب می شود.
شمعی که نه از تو نور گیرد * از باد بروت خود بمیرد
نظامي ؛ليلي و مجنون
قرآن در ارتباط با رسول اکرم (ص) و خطاب به حضرت (ص)می فرماید: «وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَسْمَعُواْ وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ»( ...به تو نگاه می کنند ولی تو را نمی بینند.)؛ (اعراف؛198) آیه ای راهبردی و کاربستی در ارتباط با رسول اکرم (ص) می باشد نگاه کردن یک مقوله است و رؤیت و مشاهده طلبی دیگر. مثلاً گفته می شود: «نَظَرتُ إلَی القَمَرِ وَ لَمْ أرَه» آنچه مهم است «دیدن» است. قرآن در توصیف حضرت ابراهیم (ص) می فرماید: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ » ؛(و اين گونه، ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين كنندگان باشد) ؛(انعام ؛75)به ابراهیم (ع) ارائه کردیم و رؤیت کرد، شما هم از قابليت لازم برخوردار گرديد تا ببينيد.
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است* بر رخ او نظر از آینه پاک انداز
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند * پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
ديوان حافظ؛غزل:264
اویس قرنی پیامبر (ص) را زیارت نکرد ولی به چشم دل، حضرت (ص) را مشاهده و استفاده لازم را نمود.
آن حضرت (ص) در قرآن به عنوان عبد و بنده مطلق معرفی و توصیف شده است. سایرين بندۀ جلوه ای از جلوات خداوند می باشند ؛ یکی عبدالکریم است یکی عبدالرزاق، یکی عبدالغفار و ... ولی پیامبر (ص) عبدالله است و بنده مطلق خداوند. در قرآن هر جا به بندگی پیامبر اشاره شده است با ذکر نام و قرینه ذکر شده مثلاً می فرماید: «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا اْلأَيْدِ... »؛(سوره ص؛آيه 17) یا می فرماید: «﴿وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادی رَبَّهُ أَنّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ »؛(سوره ص ؛آيه 41) و یا می فرماید:«وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ »؛(سوره ص ؛آيه 45) ولی در مورد پیامبر اکرم (ص) هر جا به بندگی آن حضرت (ص) اشاره شده بدون ذکر نام می باشد مثلاً می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا» یا می فرماید: «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا»؛(فرقان؛1) یا می فرماید: «سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي الَّذي بارَکْنا حَوْلَهُ...» ؛(اسرا؛1)یا در سوره نجم می فرماید: « فَأَوْحَي إِلي عَبْدِهِ مَا أَوْحَي» ؛(نجم؛10)ملاحظه می شود که هیچ جا نام حضرت (ص)نیامده است زيرا كه تصريح به نام ؛توضيح واضح مي باشد و لزومي براي آن نيست.
در قرآن وقتی به معراج حضرت موسی (ع) اشاره می شود می فرماید: «وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ...»؛(چون موسی به ميعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت ...)؛(اعراف؛143)
ولی در مورد پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ» موسی (ع) رفت ولی پیامبر گرامی را بردند «گر می برندت واصلی»
احمد ار بگشاید آن پر جلیل * تا ابد بیهوش ماند جبرئیل
چون گذشت احمد ز سدره و مرصدش * وز مقام جبرئیل و از حدش
گفت او را هین بپر اندر پیم * گفت رو رو من حریف تو نیم
باز گفت او را بیا ای پردهسوز * من باوج خود نرفتستم هنوز
گفت بیرون زین حد ای خوشفر من * گر زنم پری بسوزد پر من
حیرت اندر حیرت آمد این قصص * بیهشی خاصگان اندر اخص
مثنوي معنوي ؛دفتر چهارم
حضرت موسی از خدا شرح صدر می خواهد و عرض میکند « قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»؛(طه؛25) ولی به پیامبر خاتم(ص) بدون اینکه بخواهد عطا می شود: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»؛ (آيا براى تو سينه ات را نگشاده ايم ؟)؛(انشراح ؛1) و: "دولت آن است که بی خون دل آید به کنار"
حضرت موسی (ع) «شنید» ولی رسول خاتم «دید»: « لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى»؛(به راستى كه [برخى] از آيات بزرگ پروردگار خود را ديد)؛ (۱۸).(نجم؛18 )از فضیلت های ارزشمند پیامبر (ص) دیده وری آن حضرت (ص)است . مولانا گوید:
سر کشد گوش محمد در سخن * کش بگوید در نبی حق هو اذن
سر به سر گوشست و چشم است این نبی * تازه زو ما مرضعست او ما صبی
مثنوي معنوي ؛دفتر سوم
الحمد لله رب العالمين