علوم محموده و خوب همان علوم شرعی هستند که برای فراگیری علوم مقصوده، نیاز و تکمله هستند.
هر علمی که به فراگیری "علوم مقصوده” کمک کند و آن را به پایه تکمیل برساند، خوب است و مشغولشدن به آن علم بسیار خوب است.
علوم محموده بر دو قسماند: 1- علم به مسائل و احکام، به اندازهای که بدانیم پروردگار را چگونه عبادت کنیم، که فراگیری آنها برای همه لازم بلکه فرض عین است. 2- علومی که ممکن است خود ما به آنها نیاز نداشته باشیم اما جامعه به آنها نیاز دارد؛ دانستن چنین علومی فرض کفایه است.
از بین علوم محموده، علم معرفت الهی مهمترین و بزرگترین علم است. تشخیص و معرفت پروردگار، صفات الهی، افعال پروردگار و حکمت او در ترتیب آخرت بر دنیا بسیار مهم است. چون این علوم "مطلوب لذاته” هستند، ولی شناخت احکام و مسائل "مطلوب لغیره” (یعنی بدانیم چگونه الله تعالی را عبادت کنیم) هستند.
علمی که توسط آن انسان بتواند نسبت به پروردگار، صفات، افعال و حکمتهای او در خلق و نفس خود شناخت پیدا کند و سپس بتواند ضعفها و خرابیهای نفس خود را اصلاح کند در درجه اول قرار دارد.
علم فروعات و احکام بهجای خودشان محموداند، اما توجه به علومی که انسان را بسازند در اولویت قرار دارند.
علم دیگری با عنوان «علم معامله» است که در آن از "معامله بنده با خالق” و "احوال قلب” بحث میشود. علم باطن و علم درون که با عنوان «علم معامله» یاد میشود بسیار حائز اهمیت و مهماند.
یکی از احوال قلب خوف و ترس از خدا است؛ انسان قلبا به عفو خدا امیدوار باشد، رضای پروردگار، صدق، اخلاص و صداقت در دل باشد، دروغ، ریا و کجی در دل نباشد.
دانستن احوال قلب که چه حالاتی برای آن مطلوب و چه حالاتی برای آن خطرناکاند بسیار حیاتی و مهماند.
فقها، محدثین و علمای بزرگ مانند سفیان ثوری، امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل رحمهمالله با همین علم (علم باطن) درجه گرفتند و به الله تعالی رسیدند. آنان با همین علم در دنیا به شهرت رسیدند و نام نیک کسب کردند.
همه علمایی که در دنیا مشهوراند، علمایی ربانی بودند که با الله تعالی ارتباط داشتند و خود را اصلاح کردند. آنها تنها با علم ظاهر، علم احکام، مسائل فقهی، فروعات و علم اعتقاد مشغول نبودند بلکه علاوه بر مهارت بر علوم ظاهری، به علم نفس، احوال قلب و علوم باطنی نیز ماهر بودند.
بسیاری از علما که درجهشان پایین آمده است و نام نیکشان در دنیا جریان پیدا نکرده بهخاطر آن بوده که تنها به علمالاحکام، علم ظاهر و استخراج مسائلی مانند جزئیات «لعان» که در جامعه خریدار ندارند مشغول شدهاند و هیچگاه به علم نفس نپرداختهاند.
مشغول شدن به مسائل فروعی و فقهی خوب است، اما باید به اصلاح نفس و تزکیه درون نیز توجه کرد. اگر خوف خدا در دل نباشد و انسان به مسائل درون نپردازد گرفتار خواستههای نفسانی میشود. لذا باید خودخواهی، عجب، تکبر، ریاکاری، حب دنیا، حب ریاست، جاه و امثال این خرابیها که در درون نفس است، را اصلاح کرد.
دانستن تمام علومی که جزو علوم دینی محسوب نمیشوند ولی نیاز انسان هستند لازم و فرض کفایه است. اما دانستن خرابیهای درون و چگونگی اصلاح آنها فرض عین است. انسان باید روش اصلاح درون را بداند تا نفساش به گناه و ریاکاری عادت نکند.
انبیاء علیهمالصلاةوالسلام که نام نیکشان در دنیا جریان دارد هم مسائل شرعی؛ احکام، اصول و اعتقاد را به مردم تعلیم دادند و در رابطه با مسائل درون نیز مردم را تزکیه کردند.
یکی از وظایف حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم «و یزکیهم و یعلمهم الکتاب» بود. ایشان صحابه را از رذایل اخلاقی؛ ریاکاری، فساد و گناهانی که در درون قلب هستند تزکیه کردند. تزکیه و علم هر دو با هم بودند. در اینجا تزکیه مقدم آورده شده است. اگر ما علم را کسب کنیم ولی علامتهای نفاق، ریاکاری، تکبر، خودخواهی، حسد و رذایل اخلاقی در ما وجود داشته باشند این علم نمیتواند ما را نجات دهد.
متأسفانه امروزه به علم باطن، تزکیه، اصلاح باطن و اخلاق توجه نمیشود. ما فقط به علوم ظاهری و فراگیری مسائل علمی اکتفا کرده و تزکیه را فراموش کردهایم. بههمین خاطر است که بخش بزرگی از علم در خدمت ثروتمندان و اهل قدرت است و صاحبان قدرت برای تثبیت قدرتشان از آن استفاده میکنند.
متاسفانه اخلاص، اصلاح، تزکیه و للهیت در میان اهل علم و طلاب کمتر مانده است. باید به این مسائل بیشتر توجه کنیم.
تمام مشکلات موجود دنیا از دست عوام نیست، بلکه کسانی که علم کسب کردند و مدرک گرفتند بیشتر از طبقه بیسواد به خودخواهی و غفلت از پروردگار گرفتارند.
چون در جامعه روی اصلاح درون کار نمیشود علیرغم تدریس علوم دانشگاهی که نیاز بشر و حیاتیاند و علوم حوزوی که علم آخرت و علم دیناند، غفلت و خودخواهی عام است.