مرور روزنامه‌های چهارشنبه ۱۰ آبان
چک با محل شد!، چالش بر سر حقوق کارگران و بازنشستگان، روحانی در قامت کاندیدای انتخابات!، قتل‌عام در‌جبالیا، حمله موشکی و پهپادی یمن به اراضی اشغالی، شکست رقیبان ترامپ، اسرائیل؛ عقب نشینی یا خودکشی نظامی؟، رنج مضاعف برای دانش آموزان یا سود بیشتر برای سودجویان، مرگ نخست وزیر سابق و آشفتگی در حزب کمونیست چین و شاطر‌ها علیه نان کامل از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.
کد خبر: ۱۱۳۵۳۶۵
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۳ 01 November 2023

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز چهارشنبه ۱۰ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که جنایت جدید صهیونیست‌ها در اردوگاه جبالیا، سکه، مجوز خودروو حالا استخدام بانک ملی! برای ورزشکاران، مهار التهاب بازار از دایره آتش جنگ و مهاجرت از ایران در صدر نرخ جهانی در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

 
 
 


در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم: 

 

مخمصه‌ای که نتانیاهو در آن گیر افتاده است


مهدی بختیاری طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز با عنوان نتانیاهو در مخمصه نوشت: ابعاد شکست بزرگ صهیونیست‌ها در نبرد «توفان الاقصی» از گروه‌های مقاومت اسلامی فلسطین بویژه حماس، حتی پیش از پایان جنگ گریبان مقامات این رژیم بویژه بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر را گرفته است.
نتانیاهو در پستی در فضای مجازی نوشت هیچ کدام از دستگاه‌های امنیتی اسرائیل پیش از شروع جنگ به من هشدار نداده بودند.
او تقصیر این غافلگیری را گردن دستگاه‌هایی نظیر شاباک (سازمان امنیت عمومی) و آمان (اطلاعات ارتش) انداخت، ولی این اظهارات بلافاصله با انتقادات سنگین و تند مخالفان روبه‌رو شد و او را مجبور کرد هم حرف خودش را پس بگیرد، هم پستش را حذف کند و هم عذرخواهی کند!
مهم‌ترین مخالفت با این اظهارات را «بنی گانتس» کرد که طی روز‌های اخیر، نتانیاهو مجبور به ائتلاف با وی برای تشکیل کابینه جنگ شد.
گانتس رهبری حزب اپوزیسیون «آبی و سفید» را برعهده دارد که در حال حاضر با توجه به وضعیت بی‌ثبات نتانیاهو و دولت مستقرش، بیشترین اقبال را برای به زیر کشیدن وی و نشستن بر کرسی نخست‌وزیری دارد.
گانتس در اظهارات صریح و تندی از نتانیاهو خواست سخنانش را پس بگیرد و مسؤولیت‌پذیر باشد.
«یائیر لاپید» از دیگر سران اپوزیسیون دولت (که حتی حاضر به حضور در کابینه جنگ هم نشد) و «گابی اشکنازی» از مقامات عالیرتبه سابق نظامی نیز از دیگر افراد سرشناسی بودند که به اظهارات نتانیاهو تاختند.
این در حالی است که بسیاری از سران اصلی رژیم نظیر «رونن بار» رئیس شاباک و «هرتصی هالوی» رئیس ستاد ارتش به شکست اطلاعاتی و امنیتی رژیم در توفان الاقصی بویژه در آغاز این جنگ اعتراف کردند، اما نتانیاهو تاکنون در برابر پذیرش این اشتباه مقاومت کرده و در عین حال به دنبال راهی برای فرار از مسؤولیت این شکست است.
نتانیاهو بهتر از هر کس دیگری می‌داند تبعات این شکست حتی می‌تواند مهر پایان بر عمر سیاسی او بزند، چه آنکه سرنوشت مشابه برای سران سابق این رژیم نظیر «موشه دایان» و «گلدا مایر» در دهه ۷۰ میلادی نیز پیش چشم او قرار دارد.
موشه دایان، وزیر اسبق جنگ که به واسطه پیروزی در جنگ ۶ روزه سال ۱۹۶۷ به یکی از محبوب‌ترین سران این رژیم تبدیل شد، ۶ سال بعد به واسطه شکست اطلاعاتی در آغاز جنگ یوم کیپور آنچنان منفور شد که حتی در میانه جنگ ۲ بار استعفا کرد و پس از پایان جنگ نیز به همراه گلدا مایر، نخست‌وزیر مجبور شدند استعفا کنند و دولت‌شان نیز سقوط کرد.
مخمصه‌ای که نتانیاهو در آن گیر کرده، تنها محدود به این مساله نیست. بحران ۲۳۹ اسیر اسرائیلی در دستان حماس (بنا بر آماری که سخنگوی ارتش اسرائیل اعلام کرده) یکی دیگر از چالش‌های بزرگ دولت فعلی است.
تجمع روزانه خانواده‌های اسرا در مقابل دفتر نخست‌وزیری و فشار به دولت برای آزادی این اسرا - که یک رقم بی‌سابقه در نبرد با گروه‌های مبارز فلسطینی است - روز به روز بیشتر می‌شود و حتی برخی مقامات اسبق نظیر «شائول موفاز» وزیر اسبق جنگ نیز پیشنهاد داده‌اند همه ۶ هزار اسیر فلسطینی در قبال این تعداد اسرای اسرائیل آزاد شوند.
حملات پی در پی ارتش اسرائیل برای ورود به غزه با هدف آزادی اسرای‌شان نه تنها با شکست مواجه شده بلکه حتی اقدام اخیر این رژیم (حمله ۵ شب قبل به غزه) ظاهراً حماس را از پیشنهاد تبادل مشروط اسرا منصرف کرده و نتانیاهو باید فعلاً قید آزادی اسرا را بزند.
انتقادات گروه‌های اپوزیسیون علیه نتانیاهو نیز روز به روز بیشتر شده و همه آن‌ها منتظر پایان جنگ برای حمله به نخست‌وزیر فعلی هستند.
این در حالی است که طبق نظرسنجی‌های مختلف، حزب لیکود به رهبری نتانیاهو با کاهش شدید محبوبیت روبه‌رو شده به طوری که تعداد کرسی‌های آن‌ها در کنست از ۲۸ کرسی در ۶ اکتبر (یک روز قبل از شروع جنگ) به ۱۸ کرسی در میانه نبرد توفان الاقصی رسیده است.
نگاه به میدان جنگ نیز نشان می‌دهد نتانیاهو و دیگر سران این رژیم نظیر «یوآو گالانت» وزیر جنگ، به‌رغم اظهارات تند و پر سر و صدای‌شان مبنی بر اشغال غزه و نابودی حماس، نه تنها توان این اقدام را پس از ۳ هفته از آغاز جنگ ندارند، بلکه می‌دانند حتی ورود محدود به غزه نیز تلفات زیادی روی دست‌شان خواهد گذاشت و وضعیت‌شان را از این هم وخیم‌تر خواهد کرد.

 

 

 

جامعه انشقاقی


کامبیز نوروزی حقوق‌دان در سرمقاله امروز شرق با عنوان جامعه انشقاقی نوشت: هرکس که تسبیح به دست گرفته باشد، تجربه پاره‌شدن نخ تسبیح هم داشته است. تا وقتی نخ تسبیح سالم است، تمام دانه‌های تسبیح منظم و مرتب در کنار هم نشسته‌اند. با پاره‌شدن نخ، دانه‌ها هر‌کدام به سمتی پراکنده می‌شوند و به سویی می‌روند و دیگر تسبیحی باقی نمی‌ماند.

حقوق در کنار اخلاق، یکی از عوامل پیوند‌های اجتماعی است. دستور‌هایی که قوانین و عرف‌ها می‌دهند، در واقع قواعد رفتاری ما را تعریف و تعیین می‌کنند. همه آدم‌ها و سازمان‌های عمومی و خصوصی می‌دانند در هر موردی باید چه کنند، تکلیف‌شان چیست و اختیارات‌شان کدام است. قواعد رفتاری در همه امور از ازدواج گرفته تا روابط کار و فعالیت‌های کوچک و بزرگ عمرانی و رفتار‌های تجاری و هر چیز دیگری در قوانین، قواعد و اصول حقوقی و عرف‌ها شکل گرفته و انجام می‌شود. همه اشخاص به صورت فراگیر مشمول این دستورات‌اند و همه باید بدون هر نوع تبعیض از این دستورات تبعیت کنند.

این مجموعه عظیم و متنوع حقوقی مانند یک نخ نامرئی اجزا و عناصر کوچک و بزرگ جامعه را به شکلی منظم، مفید و بهره‌ور در کنار هم نگه می‌دارد.

با قانون، عرف و اصول و قواعد حقوقی پیوند‌های اجتماعی برقرار و تثبیت می‌شوند. وقتی همگان، اعم از حکومت و مردم مطابق آن قواعد رفتاری عمل کنند که در منابع حقوق آمده‌اند، دیگر جای چندانی نمی‌ماند برای بروز نزاع‌ها و عهدشکنی و سوءاستفاده از قدرت و منفعت‌طلبی‌های نامعقول و امثال این‌ها که موجب گسستن پیوند‌های اجتماعی‌اند.

حقوق با ایجاد قواعد رفتاری واحد و همسان همه را ملزم می‌کند که در هر کجا و در هر پست و مقام که هستند، رفتار مشابهی داشته باشند. مثلا در معاملات تجاری یا مناقصه‌های دولتی آنچه باید انجام شود، معلوم و مشخص است. به‌این‌ترتیب دایره‌ای پنهان شکل می‌گیرد که همه را در خود فراگرفته و بر همه چیز محیط است.

هر اندازه میزان نقض قانون افزایش یابد، اصول و قواعد حقوقی به فراموشی سپرده شوند و عرف‌ها با مداخله‌های سازمان قدرت مختل شوند، پیوند‌های اجتماعی رو به سستی رفته و از هم می‌گسلند.

در چنین شرایطی قدرت متکی به قانون که با تعریف قواعد رفتاری واحد، پیوند اجتماعی می‌سازد، جای خود را به زور متکی به اراده افراد می‌دهد. در این وضعیت آنچه باید انجام شود، براساس منافعی تعریف می‌شود که صاحبان قدرت می‌طلبند. صاحب قدرت ممکن است کسی باشد که خانه‌ای دارد و می‌خواهد اجاره بدهد یا صاحب‌منصبان متعدد سازمان سیاسی حاکم باشند که منابعی مانند اطلاعات، پول و قدرت‌های دیگر را در اختیار دارند.

هرکس آن‌گونه عمل می‌کند که می‌پسندد، نه آن‌گونه که در نظم حقوقی و عرفی گفته شده است.

به‌عنوان مثال شاید تا حدود کمتر از دو دهه پیش در تمدید اجاره افزایش ۱۰ تا ۱۵ درصدی اجاره‌بها عرف بود و تقریبا همه به آن عمل می‌کردند؛ اما در سال‌های اخیر بر اثر بحران‌های اقتصادی گسترده، می‌توان گفت هیچ عرفی در این زمینه وجود ندارد و مالکان به میزان قدرتی که احساس می‌کنند، خواهان افزایش اجاره‌بها هستند.

اما در مثالی دیگر در سطح کلان معاملات دولتی و شرکت‌های دولتی دارای قوانین و مقررات و تشریفات خاصی است که در قانون معلوم شده است و همه سازمان‌ها و شرکت‌ها و وزارتخانه‌ها باید به آن عمل کنند؛ اما به‌عنوان «مولدسازی دارایی‌ها» ناگهان مقرراتی را اعلام می‌کنند که بی‌آنکه در مجلس تصویب شده باشد، با نقض همه قوانین مجوز فروش انبوهی از املاک و دارایی‌های دولت را می‌دهد.

در هر دو مثالی که گفته شد، آن قواعد فراگیر و عمومی رفتاری که باید طبق قانون و عرف حاکم باشد تا نظم عمومی و نظم اجتماعی را شکل دهد، کنار گذاشته شده و شیوه‌هایی از رفتار تولید می‌شود که نسبتی با قانون و عرف ندارند. از این دست مثال‌ها بسیار بسیار زیاد است.

دایره بزرگ نظم حقوقی می‌شکند. دایره‌های متعدد کوچک و بزرگی شکل می‌گیرند که هرکدام براساس میزان قدرتی که دارند، مطابق میل خود، نه دستور قانون و حقوق و عرف عمل می‌کنند.

آن پیوند به هم می‌ریزد و می‌گسلد. انشقاق روز‌به‌روز بیشتر و عمیق‌تر می‌شود. دایره‌های متنوع و متعارض قدرت که متکی به اراده‌های افرادند، جانشین دایره بزرگ حقوق متکی به اراده عمومی می‌شوند و نظم واحد به‌تدریج کمتر و کمتر می‌شود و انشقاق جای پیوند را می‌گیرد.

در‌حالی‌که در حاکمیت حقوق (عمدتا شامل اصول و قواعد، قانون و عرف) همگان در پیوندی پنهان به سمت و سو‌های نسبتا واحدی حرکت می‌کنند، در وضعیت انشقاقی هر دایره قدرت به جانبی می‌رود و چه‌بسا که با دیگر دایره‌های قدرت به نزاع و کشمکش برخیزد. این منازعه دشوار منابع مادی و انسانی را مضمحل می‌کند و آنچه از منابع باقی می‌ماند، سهم‌الارث دوایر قدرت می‌شود.

جامعه انشقاقی همان تسبیحی می‌شود که نخ آن از هم گسسته است و هر دانه‌اش به جایی پرتاب و شاید هم گم شده است.

 

تهران - واشنگتن؛ تنش زیر خط جنگ


جلال خوش‌چهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان تهران - واشنگتن؛ تنش زیر خط جنگ نوشت: همه تلاش تهران و واشنگتن، حفظ تنش زیر «خط جنگ» است. این تلاش به رغم همه پرخاشگری‌هایی است که اتفاقا درپی جنگ حماس - اسرائیل این روز‌ها میان دو طرف بالا گرفته و پیش بینی می‌شود که ممکن است بیش از این شود. البته همیشه جنگ در نقطه‌ای آغاز می‌شود که هیچ‌یک از طرف‌ها محاسبه دقیقی برای آن نداشته‌اند، با این حال تهران و واشنگتن حتی در افزایش پرخاش‌هایشان نیز گام‌های حساب شده برمی‌دارند. جنگ حماس - اسرائیل اگرچه نقطه عطفی در نه تنها اختلافات ریشه‎‌دار تهران و واشنگتن می‌تواند باشد، اما مراقبت هردو در بیرون نرفتن از خطوط قرمز یکدیگر نشان داده که این دو به وقت لازم جنبه‌های احتیاط را مدبرانه رعایت می‌کنند. نمایش‌های قدرت هر دو بیشتر به گونه بازدارندگی شبیه است تا اراده‌ای برای افتادن در پرتگاه رودررویی که بی‌گمان هزینه‌اش بیش از نمایش اقدام‌های بازدارنده است. اما حرکت بر مدار «احتیاط - تنش» تضمین لازم را برای حفظ وضع موجود زیر خط جنگ خواهد داشت؟ نکته اصلی در وضع حاضر این است که نه تهران و نه واشنگتن نمی‌خواهند در زمینی با یکدیگر رودرو شوند که دیگران برایشان تدارک دیده‌اند. اگر چنین بود تا خیلی پیش از این شاهد درگیری میان آن‌ها تا مرتبه جنگ بودیم. ترجیح دو طرف همواره دو وجه داشته است؛ نخست پایداری در حفظ اختلافات اصولی. دوم؛ تنش زدایی تا پایین آمدن از درجه خطر جنگ. همین مهم همواره سبب اعتراض جریان‌های تندرو در درون دولت‌های امریکا، اسرائیل، برخی دولت‌های عربی و حتی برخی ماجراجویان داخلی در ایران بوده است. اکنون دولت به شدت افراطی «بنیامین نتانیاهو» می‌کوشد با برجسته کردن نقش تهران در بروز جنگ کنونی، واشنگتن را وادار به اقدام فیزیکی علیه ایران کند. در این حال واشنگتن دو اقدام را در پی فشار‌های جریان تندرو به شکل توام انجام داده است؛ افزایش حضور نظامی در منطقه خلیج فارس و دریای عمان به عنوان نمایشی بازدارنده مقابل تهران. همچنین تاکید براین مهم که هنوز هیچ مدرکی درباره نقش مستقیم و عملی تهران در تشویق و حمایت از حماس برای شروع جنگ با اسرائیل در اختیار ندارد. بدیهی است اگر واشنگتن اراده‌ای برای درگیر کردن خود با تهران داشت، می‌توانست به راحتی سوار بر موج تبلیغاتی شود که جریان‌های تندرو آهنگ آن را کوک کرده‌اند. تهران نیز از همان ابتدای شروع جنگ، دامن خود را از معرکه بیرون کشید. اصلی‌ترین مقام‌های ایرانی با اعلام حمایت معنوی از اقدام حماس علیه اسرائیل، دخالت مستقیم تهران را دراین جنگ تکذیب کردند. این درحالی است که هرچه از عمر جنگ کنونی می‌گذرد، بر شدت تنش میان تهران و واشنگتن افزوده می‌شود. با این‌حال هنوز دو طرف می‌کوشند که موقعیت تنش‌آلود کنونی را زیر خط جنگ نگه دارند. خطر این جاست که تا کجا می‌توان وضع موجود را حفظ کرد؟ آیا تصمیم‌سازان در تهران و واشنگتن همچنان قادر به حفظ اراده خود برای ماندن در زیر خط جنگ خواهند بود؟ یا اوضاع به گونه‌ای پیش خواهد رفت که دو طرف تسلیم موجی شوند که آن‌ها را نیز با خود می‌برد؟ هنر دیپلماسی پیدا کردن راه در موقعیت محال است. جنگ میان ایران و آمریکا به مثابه جرقه زدن کبریت در انبار باروتی است که گستره‌ای وسیع در نه تنها منطقه بلکه جامعه جهانی خواهد داشت. مهم این است که تهران و واشنگتن برای عبور از موقعیت کنونی و پرهیز از بالا گرفتن تنش چه تدبیری را در دستور کار دارند. فراموش نکنیم که تاریخ ایالات متحده آمریکا نشان داده است که واشنگتن به رغم نزدیکی غیر قابل انکار با متحدانش، در بزنگاه براساس تشخیص منافع خود عمل می‌کند. دو نمونه در تاریخ معاصر را دراین باره می‌توان یاد کرد؛ جنگ سوئز در سال ۱۹۵۶ و جنگ فالکلند در ۱۹۸۲. در هر دو جنگ یاد شده، واشنگتن پای خود را از حمایت به شکل مشارکت مستقیم در جنگ کنار کشید. در جنگ اول، فرانسه، بریتانیا و اسرائیل مجبور به تسلیم در برابر اراده آمریکا در عقب نشینی از مواضع خود شدند. در جنگ دوم نیز «مارگارت تاچر» همه انتظاراتش از دولت «رونالد ریگان» را برای حمایت از او در جنگ با آرژانتین نقش برآب دید. اکنون نیز اسرائیل بیشترین نگرانی را از حدود حمایت‌های واشنگتن از خود در جنگ کنونی با حماس دارد. برخلاف انتظار تل‌آویو، واشنگتن تنها به اقدام‌های بازدارنده اکتفا کرده و نمی‌خواهد دامنه جنگ از غزه بیرون رود. تهران نیز با پرهیز از موج احساساتی که در پی جنگ کنونی برخاسته، می‌تواند به رغم اختلاف‌های اصولی خود با واشنگتن، در واقعی‌ترین حالت و با درایت، حداقل اوضاع را در همان زیر خط جنگ نگه دارد. بدیهی است وقوع جنگ همیشه با محاسبات غلط طرف‌ها و یا یکی از آن‌ها جرقه می‌زند؛ بنابراین درستی محاسبات در این بزنگاه امری حیاتی برای همه طرف‌هاست. اکنون تلاش تهران و واشنگتن حفظ تنش زیر خط جنگ است. همین مهم نشان از درایت دو طرف دارد. این که تا کجا می‌شود اوضاع را چنین حفظ کرد، بسته به اراده این دو و نیز شدت و فطرت جنگ حماس - اسرائیل دارد. همچنین راه‌های خنثی سازی ابتکار‌هایی که می‌کوشند این دو را به جنگ وادارند.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار