به گزارش تابناک مازندران/ درود بر حاملان امانت وحی و رسالت، شهیدانی که ارکان عظمت و افتخار انقلاب اسلامی را بر دوش تعهد سرخ و خونین خویش حمل کردهاند.
وظیفه اصلی طلاب مرزبانی از عقیدهها است که در مکتب اهل بیت(علیهمالسلام) دفاع از اسلام را سرلوحه اقدام خود دانستند و به دفاع از مرزهای کشور اسلامی پرداختند.
انقلاب اسلامی و آزادی کشور از دست زورگویان به پشتوانه انقلاب مردمی شکل گرفت که هرچقدر زمان بگذرد بر ارزش آن افزودهتر میشود.
امنیت و اقتدار کشور مدیون ایثار و جانفشانیهای افرادی است که ارزشهای اسلامی را در جامعه زنده نگه داشته و ذرهای در دفاع از میهن اسلامی در مقابل دشمن، تردید نداشتند.
شهدای روحانی مازندران در کنار امر مهم تبلیغ، لباس رزم بر تن کرده و سینه خود را آماج تیر و ترکشهای دشمن قرار دادند، حضور روحانیون قهرمان در میدانها و معرکههای پرخطر نبرد، آنچنان شوری در میان رزمندگان میآفرید که قلم از توان تأثیرگذاری آن عاجز است.
روحانی شهید سید باقر قادری الحسینی فرزند سید علیاصغر در 14 خرداد سال 1350 در روستای اِرا از توابع کیاسر ساری دیده به جهان گشود، دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را به پایان رساند و وارد دبیرستان شد.
پس از اتمام سال دوم دبیرستان به حوزه علمیه سمنان رفت و پس از مدتی به قم هجرت و از استادهای بزرگوار حوزه علمیه قم کسب فیض کرد و تا «لمعتین» را به پایان رساند، به جهت احساس مسؤولیت در حراست از انقلاب اسلامی چند بار به میدان نبرد حق علیه باطل اعزام شد.
آخرین اعزامش در 22 فروردین سال 1367 بود، 6 روز بعد یعنی در 28 فروردین در فاو با ترکش خمپاره به سوی ملکوت اعلی پرواز کرد، پیکر مطهرش پس از سالها در سال 1376 تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
* مناجاتنامه شهید
خدایا ! تو میدانی که سالهاست دستهایم به سوی آسمان بلند است و نغمه پرواز را میخوانم، تو میدانی که دوست داشتم شمع باشم تا بسوزم و بسوزم.
خدایا ! دردمندم و روحم از شدت درد میسوزد، قلبم میتپد، احساسم شعله میکشد و بندبند وجودم از شدت درد فریاد میزند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
خدایا ! به خورشید بگو شعلههای آتشزایش را از من دور سازد، به کوهها بگو غرش ترسناک را بر من هویدا نسازد، به مهتاب بگو در دل ابرها خانه گزیند، به گلها بگو بر من نخندند، به غرب خونین غمگین بگو آوایم را بشنوند و سوزم را به سویت آماده سازند.
خدایا ! من آواز رهایی را از دنیا با بالهای خونین سر میدهم، سرود عشق را به سویت میخوانم و به سویت میآیم.
* قسمتی از وصیتنامه شهید خطاب به پدر و مادرش
مادر جان! امیدوارم که در عزای من شاد باشی و گریه نکنی که دشمن شاد میشود، کاری کن که دشمن به لرزه بیفتد، کاری کن که دشمن قدرت یاوهگویی نداشته باشد.
مادر جان! اگرچه از کودکی برایم زحمت کشیدید و شبها را نمیخوابیدی تا من بخوابم، سیر نمیشدی که من سیر شوم، حال آنکه من ذرهای از زحمات شما را نتوانستم جبران کنم، اما باز هم میخواهم مرا ببخشی و حلال کنی.
اما پدر جان! امیدوارم که حلالم کنی و مرا ببخشی و در عزایم نالان مباش، پدر جان! همچون حسین بن علی (ع) صبور و استوار و چونان ابوالفضلالعباس (ع)، دلاور و محکم باش.
پدر و مادرم! در مصیبتها صبر کنید که خدا با صابران است و امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید، چراکه رسول خدا (ص) فرمود: «رضیاللّه فی رضاالوالدین و سخطه فی سخطها». «خشنودی خداوند در خشنودی پدر و مادر است و خشم خداوند در خشم آنها است».
* گزیدهای از اشعار شهید
مکن هجران دگر افزون برین کاشانهای باقر
دمی محزون و سرگردان در این ویرانهای باقر
الا ای مشعل روشن چرا دیگر نیفروزی
بگو اینک شدی پنهان کدامین خانهای باقر
بهشتت آرزو بود مرادت شد لقاءالله
گوارا بادت این ساغر ز صاحب خانهای باقر
شگفتی علم اعلم را گشودی حلم اعظم را
شکستی نفس نمرودی ز هر بتخانهای باقر
همه ما مدیون حماسههایی هستیم که با همت جوانان غیور سرزمین ایران رقم خورد، امروزه هر قدمی که برمیداریم به پشتوانه حمایت شهدا و رهبر عزیزمان است که نگذاشتند ذرهای از خاک اسلامی به دست نااهلان و بیگانگان بیفتد، همه ما در برابر چنین حماسهای مسؤول هستیم.
شهدا با شجاعت از مرز خویشتن گذشتند و برای رضای خداوند از هدیه کردن گرانبهاترین دارایی خود یعنی جان و متاع دنیایی دریغ نکردند، دفاع از اسلام و رهبری را سرلوحه اقدام خود دانسته و در دفاع از ناموس و وطن ذرهای تردید نداشتند.
فارس