سلام ای یوسف خوش نام ما ، ای امیر لشگر و ای سردار دلها
حاج قاسم، بعد رفتنت قلم در وصف مردانگیت سر تعظیم فرود آورد و ملائک در وصف مقامت ندای فتبارک الله احسن الخالقین را سر داد.
میخواهم از مردی بگویم که سالهای سال عمرش را در برابر سختیها مقاوت کرد، سختی نه در راه خویش بلکه در راه سرزمین و مردمانی که عاشقانه به آنها عشق میورزید.
مردی که در فرا سوی مرزها با تمام وجود ایستادگی کرد تا ملتش ایستاده و سرفراز به نشانهی قدرت جاودان بماند.
مردی که همه او را به اسم حاج قاسم میشناختند، قاسمی که قسم خورده بود تا پای جان ضامن اقتدار میهنش باشد و اینک حاج قاسم! تو قلب تمامی مردمان یک ملت را به فرماندهی خود به تسخیر در آورده ای، قلبهایی که بودنت به آنها آرامش و امنیت میداد و رفتنی که عزت و سرفرازی را برایشان به ارمغان آورد.
مردی که مردانه، غیرت مرد مردان خارج از مرزها شد، برای امنیت عفت زنانی که به اسم اسلام توسط نامرد مردان روزگار به یغما میرفت
مرحبا و خوشا به حالتای سردار دلهایی که پیش ارباب بی سرت روسپید شدی،ای رزمنده همیشه درخط، آوازه شجاعتت را باید در بلندای قلل پر ارتفاع آزادگی و راستی سرود.
اینجا ایران است، اینجا ایران من است، ایرانی که تمام صلابتش را وامدار بزرگ مردانی همچون سلیمانی هاست.
سلیمانیها رفتند و خواهند رفت تا به دشمنان این مرز و بوم بفهمانند که فرزندان ابراهیم، اسماعیلوار به قربانگاه میشتابند و پیروزمندانه جان میدهند و میسوزند تا با کفر نسازند، میروند تا ایمان نرود، میمیرند تا چراغ توحید نمیرد.
حاج قاسم درس عزت و اقتدارت، قهرمانی میدانهای نبردت همواره الگویی خواهد بود برای آیندگان این مرز و بوم تا قداست نامت در تاریخ زرین این انقلاب برای همیشه جاودان بماند.
سردار عزیز به تو غبطه خوردم که با این عظمت و جایگاه هیچ وقت دنبال مدرک و دانشگاه و مدرک دکترا و... نبودی
وسط نماز از یتیم شهید گل گرفتی و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازم باطل شود شاید فکر کردی این، نماز نزد حق محبوبتر است.
سردارم این قدر خاکی بودی که به جز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمیکردی، لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گلی.
خانه ات ساده بود و وسایل خانه ات چقدر معمولی و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی بدون نام و عنوان
سردار کرار همیشه در سفر، سفر بخیر و سلامت
دانش آموز بسیجی ، محمد مهیار آقانوری