پایگاه تحلیلی خبری تابناک گیلان
از این پس سعی دارد جهت پوشش کامل وقایع مهم روز در کشور، مجموعه ای از
مهم ترین اتفاقات 24 ساعت گذشته را در یک بسته خبری به مخاطبان خود عرضه
کند که این موارد شامل کلیه موضوعات سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-ورزشی و اقتصادی
خواهد شد.
ساخت بيمارستان هستهاي حاشيهساز شددوشنبه صبح، لحظهاي كه شهردار تهران در كنار رييس كميسيون شهرسازي و معماري شورا در حال مبادله متن تفاهمنامه ساخت بيمارستان هستهاي در بوستان ولايت با وزيربهداشت و رييس سازمان انرژي هستهاي بود، هرگز فكر نميكرد كه در كمتر از ٢٤ ساعت، در صحن شوراي شهر با واكنشهاي تند برخي از اعضاي اين شورا مواجه شود؛ واكنشي چنان تند كه درنهايت به درگيري لفظي بين رياست دو كميسيون شهرسازي و كميسيون سلامت و محيط زيست منجر شد.
ديروز رييس كميسيون سلامت، محيط زيست و خدمات شهري شوراي شهر تهران، در نطق پيش از دستور خود درحالي كه شهردار تهران و رييس كميسيون شهرسازي شوراي شهر را مخاطب قرار داده بود در اعتراض به ساخت بيمارستان هستهاي در بوستان ولايت، گفت: زماني كه بوستان ولايت توسط مقام معظم رهبري افتتاح شد، مقامات شهرداري عنوان كردند كه ٨٠ درصد فضاي بوستان مربوط به فضاي سبز و ٢٠ درصد ساختمان مركز تجارت جهاني است كه مقام معظم رهبري اشاره كردند ٢٠درصد فضاي بوستان ولايت براي ساختمان تجارت جهاني زياد است لذا طرح جامع قبلي براي اين بوستان متوقف و طرح جديدي بايد به شورا ارايه ميشد؛ با اين شرايط حالا موضوع ساخت بيمارستان هستهاي در بوستان ولايت مطرح شده است؛ بنده معتقدم اين اقدام تصرف در مال غير محسوب ميشود.»
رييس كميسيون سلامت شوراي شهر گفت: «بعد از رهنمودهاي رهبري در خصوص ضرورت تخصيص حداكثري فضاي بوستان ولايت براي تامين فضاي سبز، طرح جامع گذشته متوقف و قرار شد طرح جامع جديدي تهيه و براي تصويب به شورا ارسال شود تا بعد از تصويب شورا در كميسيون ماده ۵ و سپس در شورايعالي شهرسازي تصويب شود كه اين مراحل طي نشده است. لذا شهردار حق ندارند قبل از اينكه مصوبهاي داشته باشد، هيچ سازهاي از جمله بيمارستان هستهاي را در اين زمينها بسازد. به همين دليل خواستار تذكر به شهردار توسط رييس شورا هستم.»
اما اين اظهارات حافظي مخالفيني هم داشت كه ساكت ننشستند و به اعتراض به اظهارات رييس كميسيون سلامت شوراي شهر پرداختند. اسماعيلدوستي به عنوان يكي از اين معترضين خطاب به حافظي با ذكر اينكه البته بهتر بود شهردار تهران قبل از امضاي اين تفاهمنامه به صحن شورا ميآمد و اعضاي شورا را توجيه ميكرد، گفت: «با ساخت بيمارستان هستهاي ريسك بزرگي توسط وزارت بهداشت، سازمان انرژي هستهاي و شهرداري تهران اتفاق افتاده است. چرا اين همه به شهرداري ايراد ميگيريم، ما داريم براي تهران يك بيمارستان ١٠٠٠ تختخوابي ميسازيم كه هر تخت آن ٢٠ ميليون تومان هزينه دارد. ضمن اينكه با اين جمله كه شهرداري تصرف در مال غير داشته موافق نيستم.» اما دوستي تنها معترض سخنان حافظي نبود، احمد دنيامالي، عضو اصولگراي شورا و نزديك به شهردار نيز در ادامه در موافقت با دوستي و در دفاع از اين پروژه گفت: اين بيمارستان قرار بود در منطقه ٢ احداث شود، ولي به تدبير شهردار و درراستاي توجه به مناطق جنوب شهر، قرار شد تا اين مجموعه در بوستان ولايت ساخته شود. اين اظهارات مخالفين باز هم حافظي را به دفاع از ادعاهاي خود واداشت، وي سپس در پاسخ به اسماعيل دوستي به ذكر آماري از برآورد هزينه ساخت چنين بيمارستاني پرداخت. به گفته او براي هر تخت بيمارستاني ويژه(با فضاسازيها و...) بهطور ميانگين ٥٥٠ ميليون تومان، براي هر تخت عادي ٤٠٠ ميليون تومان و براي هر تخت ICU حدود ٨٠٠ ميليون تومان هزينه ميشود. بنابراين با همين محاسبات به ادعاي حافظي ساخت اين بيمارستان ١٠٠٠ تختخوابي حدود ٦٠ميليارد تومان هزينه را به همراه خواهد داشت. بوستان ولايت هماكنون ٣٠٠ هكتار وسعت دارد كه به گفته حافظي قرار است حدود ١٥ درصد آن به بيمارستان هستهاي اختصاص پيدا كند و اين يعني ٤٥ هكتار از فضاي بوستان بايد به بيمارستان اختصاص يابد. بعد از نطق حافظي، محمد سالاري رييس كميسيون معماري و شهرسازي، مهدي چمران رييس شورا كه احساس ميكرد سخنان حافظي به نوعي دخالت دروظايف او به عنوان نماينده شورا در اين تفاهمنامه بوده است را خطاب قرار داده و با لحني فريادگونه گفت: بنده نيز ميخواهم در خصوص بيمارستان هستهاي توضيحاتي ارايه دهم كه افكار عمومي نيز از آن مطلع شوند. با اين وجود چمران اجازه صحبت به سالاري نداد. اين اقدام چمران باعث شد تا سالاري بيش از پيش عصباني شود و با صدايي بلندتر از قبل خطاب به چمران بگويد: «شما هر جلسه را به يك شكلي اداره ميكنيد، اينطور نميشود كه بايد نسبت به شفاف شدن افكار عمومي در خصوص بيمارستان هستهاي توضيحات تخصصي داد.»
چمران اما با اين واكنش سالاري باز هم حاضر به مدارا با وي نشد و در پاسخ به رييس كميسيون معماري و شهرسازي عنوان كرد: « بهتر است كه داد نزنيد و جلسه را بهم نريزيد. » پاسخي كه سالاري در واكنش به آن گفت: « بنده داد نميزنم و شما بايد جلسه را درست اداره كنيد. » رييس شورا ولي گويا قصد نداشت تا جلوي سالاري كوتاه بيايد، چرا كه در واكنش به سخنان سالاري خطاب به حاضران در جلسه گفت: « من احساس ميكنم دوستان ميخواهند جلسه را شلوغ كنند و بهم بريزند. » اين پاسخ چمران باعث شد تا محمد سالاري از جاي خود بلند شود و قصد ترك جلسه را داشته باشد. اما محمد حقاني رييس كميته محيط زيست شوراي شهر تهران مانع از آن شد. در اين بين اسماعيل دوستي عضو كميسيون حمل و نقل شورا نيز بار ديگر به دفاع از سالاري و طرح ساخت بيمارستان هستهاي پرداخت.
بالاخره بحث بيمارستان هستهاي با نطق پيش از دستور معصومه آباد و صلواتي كه فرستاده شد به اتمام رسيد و جلسه شورا به وضعيت عادي خود برگشت.
هرندي دومين حاشيه جلسه
منطقه هرندي تهران(دروازه غار) و گزارش معاون فرهنگي اجتماعي شهردار تهران دومين بحث حاشيهساز ديروز شورا شد. حجتالاسلام ميثم امرودي، در دويستمين جلسه شورا در روند ارايه گزارش طرح ارتقاي زندگي در مركز تاريخي تهران، به ويژه محله هرندي در بعد فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي، با اشاره به اينكه مهاجرت ساكنان قديمي از منطقه ۱۲ امروز به معضلي در اين منطقه بدل شده كه با بالا بودن نرخ جمعيت بيسواد نسبت به ساير مناطق و بالا بودن نرخ بيكاري همراه شده است، گفت: وضعيت بغرنج آسيبها سبب شده شاخص فقر خانوادهها در اين منطقه ٨/٣٤ درصد باشد در حالي كه اين شاخصها در ساير مناطق ۲۲ درصد است.
به گفته وي در اجراي اين طرح به ۷۳۰۰ خانه مراجعه شده است. بعد از گزارش معاون اجتماعي شهردار تهران، نوبت مخالفين و منتقدين اين طرح بود تا دلايل خود را بيان كنند. نكته جالب در اين انتقادها آن بود كه معترضين از بين اعضايي بودند كه تاديروز از مدافعين اين طرح و در جبهه شهرداري تهران بودند. رييس كميسيون برنامه و بودجه شوراي اسلامي شهر تهران بعد از قرائت گزارش معاون فرهنگي اجتماعي شهرداري در صحن علني شورا گفت: شهرداري تهران برنامه جامعي براي ساماندهي محله هرندي ندارد. عليرضا دبير كه پيش از اين از حاميان اين طرح بود، گفت: « با اهدافي كه در اين گزارش ارايه شد، كاري در محله هرندي انجام نميشود. »
وي با تاكيد براينكه اين كار تك بعدي نيست و امكان ندارد تا زماني كه سازمانهاي بهزيستي؛ رفاه؛ ناجا و حتي ثبت احوال در اين كار مشاركت نكنند تحولي در هرندي اتفاق بيفتد، با ذكر اينكه ميدانم شما هنوز برنامه جامعي نداريد، افزود: البته در دو هفته گذشته براي ارايه اين گزارش روي اين برنامه خيلي كار كردهايد اما در اين گزارش تنها اهداف بيان شد و هيچ برنامه جامعي بيان نشد. وي همچنين با اشاره به اعتبار ۲۰۰ ميليارد توماني اين پروژه در تبصرههاي بودجه از هيات رييسه شورا خواست در صحن علني هفته آينده فرصتي براي ارايه گزارش در خصوص عملكرد شهرداري تهران در تبصرههاي بودجه اختصاص دهند. مجتبي شاكري دومين عضو منتقد گزارش شهرداري بود كه خطاب به معاونين شهردار حاضر در جلسه گفت: از گزارش آقاي امرودي در خصوص پروژه شهيد هرندي تشكر ميكنم ولي در حال حاضر شهرداري چه كاره است كه در هر كاري دخالت ميكند؟ درحال حاضر مصوبات نيمه كاره رها ميشود و آن وقت به دنبال كارهاي بزرگ جديد هستيم.
آیا این زن سوری رئیس جمهور آمریکا می شود؟+عکس
ثریا فقس، نامزد مستقل ریاست جمهوری آمریکا در انتخابات آینده این کشور است.
پدر
ثریا، میشیل فقس در سال 1971 از شهر حلب سوریه به ایالات متحده آمریکا
مهاجرت کرد، و با مادر ثریا، "دالی" که از ونزوئلا به آمریکا آمده بود،
ازدواج کرد و در سال 1981 ثریا در شهر نیویورک به دنیا آمد.
به
گزارش العربیه، ثریا، که خود عضو حزب جمهوریخواه آمریکاست، تصمیم گرفته تا
در انتخابات آینده ریاست جمهوری این کشور بصورت مستقل شرکت کند. او می
گوید با وجود آنکه عضو حزب جمهوریخواه است، به دلیل اینکه در لیست نامزدان
این حزب قرار گرفتن کار دشواری است، تصمیم گرفته تا بصورت مستقل وارد
مبارزات انتخاباتی شود.
ثریا فقس
ثریا که در سال 1981 در
نیویورک به دنیا آمده، تحصیلات خود را در رشته حقوق سیاسی و روابط بین
الملل ادامه داده، و اکنون 15 سال است که تدریس می کند.
ثریا بر
رویدادهای خاورمیانه تمرکز دارد، و معتقد است که "تفاوتهای فرهنگی و
تفاوتهای زبانی" باعث رنج بسیار مردم این منطقه شده است.
او برای ریاست جمهوری برنامه ای اعلام کرده که در راس آن "حفظ امنیت ملی ایالات متحده آمریکا" قرار دارد.
آنتالیا، بلای جان مسافران ایرانی!
مقصد «آنتالیا» است اما هواپیما در یک فرودگاه نظامی فرود میآید، بعضا چهار ساعت دیگر تا آنتالیا راه باقی مانده که باید با اتوبوس رفت. گاهی هم هواپیما پس از توقفی نیمساعته، راهی آنتالیا میشود.
خبرگزاری ایسنا: مقصد «آنتالیا» است اما هواپیما در یک فرودگاه نظامی فرود میآید، بعضا چهار ساعت دیگر تا آنتالیا راه باقی مانده که باید با اتوبوس رفت. گاهی هم هواپیما پس از توقفی نیمساعته، راهی آنتالیا میشود.
بدین ترتیب، روزانه جان مسافران بسیاری در معرض ریسک یک فرود و پرواز مجدد در یک فرودگاه کوچک نظامی قرار میگیرد؛ چرا؟ چون برخی به این نتیجه رسیده بودند که برای کشور ما خوب نیست که ایرلاینهای وطنی، روزانه تعداد قابل توجهی پرواز به یک مقصد گردشگری بدنام همچون آنتالیا داشته باشد.
درواقع خود موضوع سفر بسیاری از هموطنان به چنین مقدهای گردشگری در کشورهایی چون ترکیه و تایلندف قابل تامل و قطعا تاسفآور است اما تمهید اندیشیده شده در دولت قبل برای این موضوع که خود یک کلاه شرعی محسوب میشود هم در نوع خود بسیار تاملبرانگیز است.
شاید به یک دهه برسد که تبلیغ «آنتالیا»، به عنوان مقصد بدنام در روزنامههای کشور ممنوع شد، چند سال بعد تصاویری از مسافران ایرانی در ساحل جنوبی ترکیه منتشر شد و بعد دستور لغو پروازهای مستقیم به آنتالیا صادر شد. از آن به بعد هواپیماهای ایرانی دیگر پروازی به نام آنتالیا ندارند؛ اما آژانسهای مسافرتی ایران کماکان با وجود ممنوعیت ذکر آنتالیا، به تبلیغاتشان ادامه میدهند.
راههای رسیدن به ساحلی که میگویند نباید اسماش برده شود، زیاد است. اولین و راحتتریناش پروازهای چارتری است، پروازهایی متعلق به شرکتهای هواپیمایی ترک که از خلاء پرواز مستقیم شرکتهای هواپیمایی ایرانی به این مقصد به نفع خود استفاده کردند.
آژانسهای ایرانی که روی مقصد ترکیه کار میکنند و خودشان یک طرف قضیهی پروازهای چارتری ترکیه هستند، میگویند: با تصمیمی که مقامات عالیرتبهی اجرایی وقت برای پروازهای آنتالیا گرفتند، ضرر و ضربهی بزرگی به اقتصاد کشور زدند، چراکه فرصت را برای شرکتهای هواپیمایی ترکیه - برای انجام پروازهای راحتتر و ایمنتر مستقیم - فراهم کردند و پولی که میشد به جیب صنعت هوایی ایران برود، حالا نصیب آنها شده است.
اما شرکتهای هواپیمایی ایرانی برای دور زدن تصمیمی که به ضرر اقتصادیشان منجر شد، پرواز به فرودگاههای نزدیک همان شهری که اسماش را نباید برد برقرار کردند، مثل اسپارتا، قازیانتپه و آدانا که هر یک دستکم با مقصد نهایی چند ساعتی فاصله دارند و ادامهی این مسیر هم معمولا زمینی و با اتوبوس طی میشود.
این ممنوعیت پرواز فقط برای آنتالیا نبوده است، چراکه پس از صدور آن امریهی قانونی، مسافران به سواحل دیگری از جنوب ترکیه گرایش پیدا کردند که دستکم از ایران پرواز مستقیم داشتند؛ از جمله کوشآداسی و بدروم که بعدها لغو پرواز مستقیم، به آنها نیز سرایت کرد و ازمیر مقصد پرواز مسافران این شهرها شد که با دو شهر دیگر از مسیر زمینی حدود چهار ساعت فاصله دارد.
اما همهی قضیهی آنتالیا و دیگر سواحل جنوبی ترکیه فقط یک سود و زیان معولی در صنعت هوایی نیست، بلکه مساله «جان» مسافران ایرانی است که میان این دستورهای خاص مغفول مانده است.
با آنکه در ابتدا سعی شد با ممنوعیت اجرای تور به آنتالیا و سپس با لغو پروازهای مستقیم میزان سفر ایرانیها به ساحل بدنام خوانده شده، کاهش یافته یا حذف شود اما آمارها نشان میدهد، در این مدت از میزان جمعیت مسافران ایرانی نهتنها کاسته نشده، بلکه به شمار آنها اضافه شده است.
طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس که به سالنامه آماری سازمان جهانی جهانگردی استناد کرده است، در سال 2013 ترکیه همچنان نخستین مقصد گردشگران ایرانی بوده و در آن سال یک میلیون و 196 هزار و 482 ایرانی به ترکیه سفر کردند.
تابستان که میشود ترکها منتظرند ایرانیها از راه برسند و از صدقهسری آنها سواحل جنوبی ترکیه نیز سرمایهگذار ایرانی، کم ندارد.
با وجود چنین استقبالی به نظر میرسد پاک کردن صورت مساله نه تنها منفعت اقتصادی در یک دهه گذشته نداشته، بلکه باعث شده مسافران ایرانی نیز در کشور همسایه از حقوق حقهی خود باز بمانند و تحت تاثیر این تصمیم، پروازهای غیرمستقیم ایرانیها به فرودگاههای کوچک یا نظامی قدیمی که از مدار فعالیت خارج شدهاند و فاقد ایمنی و امکانات متناسب مسافرتی هستند، منتقل شوند.
در دورهای حتی بابت آبادانی این فرودگاههای کوچک و نظامی هزینهای سربار مسافران ایرانی شده است؛ بدون آنکه آگاه باشند. برای همین هم آژانسهای مسافرتی میگویند، سواحل و فرودگاههای جنوبی ترکیه را ایرانیها آباد کردهاند.
در چند کیلومتری این فرودگاهها هیچ امکانات شهری و اقامتی وجود ندارد و اگر پرواز مسافران نیمهشب یا با تاخیر وارد شود، مسافر مجبور است در آن فضای محدود که امکانات کافی ندارد، معطل بماند و بعد هم چند ساعتی را در جاده و اتوبوس بگذراند؛ حتی شده شبانه. این میان خستگی و کلافگی به حدی است که دیگر رمقی برای فکر کردن درباره بهخطر افتادن جان در جادهای خلوت نمیماند.
یکی از مدیران دفاتر خدمات مسافرتی میگوید: خودکرده را تدبیر نیست، شرایطی که ماحصل یک دستور شبهامنیتی بوده، اکنون سبب تضییع حقوق مسافران ایرانی شده است؛ چراکه نه شرکتهای هواپیمایی پاسخگوی این وضع نامناسب هستند و نه مقامات ایرانی و ترک.
خسارت «النینو» در تهران جبرانناپذیر استسه روز پیش بود که «معصومه ابتکار»، رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست با وجود پافشاری مسئولان سازمان هواشناسی بر تکذیب وقوع ال نینو، گفت که پدیده النینو قطعا در ایران اتفاق میافتد حالا خبرهای دیگری دراینباره از راه رسیده است؛ از اعلام جزییات نامه سازمان مدیریت بحران برای زمستان سرد تا تذکر دادستانی تهران به وزارت نیرو درباره خسارات پدیده النینو.
هفته گذشته بود که خبر رسید سازمان مدیریت بحران کشور نامهای را به دستگاههای مختلف فرستاده و در آن درباره وقوع پدیده النینو هشدار داد. حالا این معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کشور است که توضیحاتی درباره نامه این سازمان به استانها و کارگروههای ١٤گانه سازمان مدیریت بحران درباره آمادهباش در فصل زمستان اعلام کرده است. «مرتضی اکبرپور» دیروز درباره پیشبینی بروز پدیده النینو در کشور و نامهای که سازمان مدیریت بحران برای آمادهباش دستگاهها ارسال کرده است گفت: «این نامه را در حوزه آمادگی و مقابله آماده کرده و از سوی رئیس سازمان مدیریت بحران کشور به دستگاهها ابلاغ شد.
این نامه که به شکل محرمانه به کارگروههای ١٤گانه مدیریت بحران و همچنین مدیران کل بحران استانداری سراسر کشور رونوشت شده است، شامل اقدامات پیشگیرانه و مقابلهای برای فصل سرماست.» او با بیان اینکه باید با اقدامات پیشگیرانه در راستای پاسخگویی به حوادث احتمالی اقدام کنیم، گفت: «پس از آنکه وزیر نیرو در نامهای به وزیر کشور مطالبی را مطرح کرده و سازمان هواشناسی هم برخی پیشبینیها را انجام داد، تصمیم بر نگارش این نامه شد تا براساس آن اقدامات پیشگیرانه انجام شده و برابر هر نوع حادثه احتمالی ناشی از سرما و بارندگی در فصل زمستان آماده باشیم این به این معنا نیست که قطعا در زمستان بحران خواهیم داشت اما باید در برابر هر نوع حادثه طبیعی آمادگی داشته باشیم.» معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کشور با اشاره به زمستان سردی که در سال ٨٦ در کشور تجربه شد، ادامه داد: «با توجه به این تجربه و ماجرایی که در جریان قطع شدن گاز و... در استانهای شمالی کشور با آن روبهرو بودیم تصمیم بر این شد که برای مقابله با حوادث احتمالی آمادگی داشته باشیم.»
اکبرپور با بیان اینکه در این نامه چه موضوعاتی مورد توجه قرار گرفته و از استانها و اعضای کارگروه مدیریت بحران چه درخواستهایی شده است، گفت: «همانطور که گفتم این نامه به شکل محرمانه صادر شده و نمیتوان تمام جزییات آن را بیان کرد اما اجمالا میتوان گفت که این نامه ٢٢ آیتم دارد که در آن ما از مدیران کل بحران و استانداریها خواستهایم که اقدام به لایروبی رودها و مسیلها بهویژه در نقاط شهری و مسکونی کرده و آن را پاکسازی کنند. چرا که اگر بارشها زیاد شود ما دچار مشکل خواهیم شد و عمدتا در دهانه پلها انباشت زباله و دیگر چیزهایی که آب با خودش آورده باعث طغیان رود و ورود آن به منازل و معابر میشود.» او گفت که دربحث سوخترسانی پیشبینیهایی انجام شده است: «این درخواست را مطرح کردهایم که در مناطق سردسیر بیمارستانها و مدارس و همچنین مراکز خدماتی مانند نانواییها و دیگر اماکنی که خدمات عمومی ارایه میدهند از حالت یگانهسوز خارج و به حالت دوگانهسوز تبدیل شوند یعنی علاوه بر گاز بتوان با سوخت دیگری نیز گرمایش آنها را تأمین کرد.» معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کشور با تأکید دوباره بر اینکه این به این معنا نیست که حتما زمستانی بحرانی خواهیم داشت، ادامه داد: «مخاطب این نامه همانطور که گفتم استانداران، مدیران کل بحران استانها و سازمانهای عضو کارگروه ١٤ گانه سازمان مدیریت بحران بودند. این نامه را به کل کشور ارسال کردیم چراکه پدیده النینو مربوط به کشور ما نبوده و در منطقه بروز خواهد کرد. از اینرو گرچه ممکن است در بعضی از استانها شاهد سرما و بارش شدید برف باشیم اما در بعضی از استانها مانند استانهای گرمسیر نیز پیشبینی سیل و سیلاب وجود دارد، بنابراین میتوان گفت این نامه آمادهباشی برای حوادث زمستانه است.» اما دیروز تذکر دادستانی تهران به وزارت نیرو درباره خسارات پدیده النینو هم خبرساز شد.
«مرتضی تورک» معاون دادستان تهران درباره وضع ساخت و سازهای غیرمجاز در بستر رودخانههای تهران هنگام بروز پدیده النینو گفت: «در فصل تابستان با بارش چند میلیمتر باران در حاشیه رودخانههای تهران خسارات جانی و مالی داشتیم که بیشتر آن به دلیل ساخت و سازهای غیرمجاز و عدم رعایت قوانین بود.» او ادامه داد: «با توجه به هشدارهای جهانی و سازمان هواشناسی اگر پدیده النینو در تهران رخ دهد قطعا خسارات جبرانناپذیری خواهیم داشت. رودخانههای تهران به دلیل چندسال خشکسالی و کم آبی شاهد ساخت و سازهای غیرمجاز بوده درحالیکه اگر این رودخانهها پر آب شوند تمامی این ساخت و سازها به زیر آب میروند.»
معاون دادستان تهران گفت: «نامهای به وزارت نیرو و آب منطقهای تهران نوشتیم و تذکر دادیم براساس قوانین و مقررات و احتمال بروز سیلاب هرچه زودتر اقدامات لازم را برای پاکسازی رودخانههای تهران انجام دهند تا شاهد خسارات جانی و مالی احتمالی نباشیم.»
نامه علی مطهری به معلم دخترش +عکس
باشگاه خبرنگاران جوان: علی مطهری در صفحه اینستاگرام خود با تقدیر از روش
تدریس معلم دخترش یکی از کتاب های استاد مطهری را به وی هدیه داد.
علی مطهری از شیوه تدریس معلم دخترش در صفحه اینستاگرام خود تعریف و با هدیه ای از وی تقدیر نمود.
نامه اى به معلم دخترم زهرا
نامه ذیل را برای معلم دخترم زهرا که در کلاس دوم دبستان ستوده تحصیل می کند نوشتم.
نظر
به این که شامل نکته تربیتی عمومی بود، انتشار آن را بی فایده ندیدم.سركار
خانم با اهداء سلام، زهرا در كلاس دوم بسيار با نشاط تر و علاقمندتر به
مدرسه است و اين امر مرهون روش كار و زحمات سركار عالى است.
از اين
كه بى جهت تكليف زياد نمى دهيد و در مسابقه با ساير مدارس،بچه ها را تحت
فشار بيجا نمى گذاريد سپاسگزارم. عجله اى كه برخى براى دانشمند كردن بچه ها
دارند معمولاً نتيجه عكس مى دهد و حداكثر بچه هايى با عدم تعادل روانى
تحويل جامعه مى دهد كه معمولاً اين گونه بچه ها پس از ورود به دانشگاه دچار
مشكلات اخلاقى و غيره مى شوند.
به هر حال غرض، تشكر از آن معلم
گرامى بود. براى شما آرزوى توفيق بيشتر دارم.يك جلد كتاب تعليم و تربيت در
اسلام [اثر استاد شهيد مطهرى]اهدا مي شود.
با تقديم احترام على مطهرى
تصویر منتسب به امام حسین(ع)!
یکی از مطالب منتشر شده در این زمینه ماجرایی از چگونگی ترسیم تصویر امام
حسین(ع) توسط یک نقاش مسیحی و نگهداری این تصویر در موزه لوور پاریس است!
*واقعیت**
*روایت فوق جعلی است/ تصویر منتسب به امام حسین(ع) سندیت ندارد این
روایت کاملاً جعلی بوده و دروغی است که به اهلبیت (ع) منتسب شده است.
همچنین پیش از این نیز منسوب کردن تصاویر و نقاشیها به اهل بیت(ع) از سوی
مراجع تقلید بدون اعتبار و بدون سندیت عنوان شده است. در این خصوص
گفتوگویی داشتیم با حجتالاسلام و المسلمین علی سعیدیان کارشناس مذهبی.
حجتالاسلام
و المسلمین سعیدیان با تأکید بر اینکه روایت فوق روایتی جعلی است که در
کتب ما نیامده است اظهار داشت: حتی روایتی شبیه به این را نیز نداریم، این
روایت اصلاً وجود ندارد.
وی گفت: تصاویری که به اهلبیت(ع)
منتسب میشود برگرفته از تخیلات نقاش است و هیچ کدام از این تصاویر از منظر
شرع مقدس و علما نه تنها مورد تأیید نبوده بلکه ترسیم و انتشار آن نیز
صحیح نیست ولی اگر تصویری منتسب به اهل بیت(ع) شد توهین به آن جایز نیست.
*در ماجرای معروف راهب مسیحی و سر مبارک امام حسین (ع) موضوع نقاشی مطرح نبوده است این
کارشناس مذهبی در خصوص تصویر منتسب به امام حسین (ع) در موزه لوور پاریس
اظهار داشت: تصویر فوق اصلاً قابل استناد نیست ما در مباحث تاریخی این
موضوع را نداریم؛ سفیر روم در ماجرای کربلا حضور داشته که او نقاش نبوده
است، در منابع تاریخی شیعه و سنی هم نیامده است فردی درخواست کرده باشد با
سر مبارک سیدالشهدا (ع) تنها گذاشته شود. در ماجرای راهب مسیحی هم، اصلاً
موضوع نقاشی از سر مبارک حضرت اباعبدالله (ع) مطرح نشده است.
وی
با بیان اینکه هیچ کدام از مراجع تقلید تصویرهای منتسب به اهلبیت (ع) را
تأیید نمیکنند، افزود: این تصویر ریشه روایی و تاریخی ندارد، در ضمن هیچ
روایتی هم نداریم که تأیید کند تصویرهایی که منتسب به اهل بیت(ع) است
سندیت دارد.
*ما در پی تصویر اهلبیت(ع) نیستیم/ مهم، وظیفه ما نسبت به اهلبیت(ع) است این
استاد دانشگاه بیان کرد: در دین ما ظاهر، صورت حتی دیدار اهل بیت (ع) خیلی
مورد تأکید نیست مهم این است که ما وظیفه خود را نسبت به اهلبیت(ع) انجام
بدهیم.
روایت سهگانه از «زنان خیابانی» در تهران
روزنامه ایران در شماره امروز خود گزارشی از زنان خیابانی منتشر کرده و در آن، سه روایت مختلف را مطرح کرده است.
به گزارش ایسنا، در مطلب این روزنامه میخوانیم:
ساعت 11 شب - یکی از خیابانهای اصلی تهران
زن
ابروهای تاتو شدهاش را بالا میاندازد و به مرد همراهش اشاره میکند که
یعنی «نه!». مرد این پا و آن پا میکند. زن اما مصمم به نظر میرسد. رویش
را برگردانده و حواسش به ماشینها است. یکیشان ترمز میکند. زن سراغ ماشین
میرود. سرش را خم میکند و چیزهایی میگوید و بعد خودش را کنار میکشد تا
احتمالاً راننده بتواند چهره زن را بهتر ببیند. زن توجه خاصی ندارد. عاقبت
به توافق میرسند. مردی که همراهش است، اشارهای میکند و زن میرود و
دستش را روی دستگیره در ماشین میگذارد. هنوز در را باز نکرده که مرد در
گوشش چیزی میگوید. زن دستش را پس میکشد.
راننده
بوق میزند. زن سوار میشود و ماشین راه میافتد. چهره مردی که همراه زن
بود. در تاریکی چندان معلوم نیست؛ نه آنقدر که چهره زن بود، کرم پودر روشن
روی صورتش برق میزد و رژ لب زرشکیاش از دور معلوم بود. مرد خمیده راه
میرود. سیگار نیمکشیده توی دستش است و با یک حالت شل و وِلی آن را بالا
میآورد و به لب میرساند و پک میزند. میرود و کنار خیابان روی موتور
قراضهای مینشیند و باز پک میزند. شروع مکالمه با او نباید کار راحتی
باشد. نمیشود همینطوری رفت جلو و پرسید: «شما و آن خانم کارتان چیست؟!»
اما میشود حدس زد که احتمالاً اینجا نشسته تا خانم برگردد. شاید هم نه.
برای فهمیدنش باید منتظر شد و از داخل ماشین زیر نظرش گرفت.
20
دقیقه بعد از اینکه زن سوار ماشین میشود، یک پراید سفید درست همان جایی
که مرد روی موتور نشسته و به خیابان چشم دوخته، ترمز میکند. زنی از صندلی
پشت ماشین پیاده میشود. زن قبلی نیست. لاغر و ریز اندام است. مانتوی بلند
مشکی پوشیده با شال سفید. صورتش زیاد معلوم نیست توی تاریکی. دو نفر جلو
نشستهاند. مرد از روی موتور خیلی چالاک، طوری که به وضعیتش نمیخورد،
پایین میپرد و خودش را به پراید میرساند. کسی که کنار راننده نشسته دستش
را بیرون میآورد و چیزی به او میدهد. مرد پول را میگیرد و میشمارد و
دستش را به نشانه تأیید بالا میآورد و به سمت سرنشینان پراید تکان میدهد.
راننده پراید گازش را میگیرد. زن معطل همانجا ایستاده. مرد چیزی میگوید و
روی موتور مینشیند. زن ترکش سوار میشود و با هم میروند.
ساعت یک بعدازظهر - ایستگاه متروی سعدی
خودش
خواسته که توی ایستگاه مترو قرار بگذاریم. ساعت یک، وقت خوبی است. صبحها
تا دیروقت میخوابد. تا خودش را جمع و جور کند ساعت دوازده، دوازده و نیم
میشود. تا برسد به ایستگاه متروی سعدی، همان یک میشود. نازی را به چهره
نمیشناسم. میگوید شال آبی سر میکند با مانتوی طوسی راه راه. چشمم دنبال
زنهای با شال آبی میگردد. یکی میآید. مانتوی او طوسی نیست اما میخورد
که خودش باشد.
بیاعتنا از کنارم رد میشود.
منتظر میمانم. قرار است کنار باجه فروش بلیت ایستاده و کولهپشتیام را یک
وری روی دوشم انداخته باشم. چیز دیگری به ذهنم نرسیده بود آنوقت که تلفنی
با نازی حرف زده بودم؛ نازی که نمیدانم اسم واقعیاش چیست و شمارهاش را
از یکی از دوستان مددکار گرفتهام، 36 ساله است. نمیدانم اهل کجاست.
اهمیتی هم ندارد. تنها اطلاعاتی که از نازی دارم همین است و اینکه خانهاش
احتمالاً حوالی ایستگاه سعدی است. نازی سر میرسد. شال آبی فیروزهای سرش
کرده و مانتوی طوسی راه راه پوشیده؛ همانجور که گفته بود. با لبخند سراغم
میآید. یک اسکناس هزاری دستش گرفته تا بلیت بخرد. میرود بازار. همراهش
میشوم.
13 ساله بوده که شوهرش دادهاند.
میگوید: «اصلاً حالیام نبود که شوهر چه هست! تا آمدم به خودم بیایم دیدم
آینه و شمعدان آوردهاند و تور سفید را انداختهاند روی کلهام. بچه بودم
دیگر. کدام دختر بچهای است که دوست نداشته باشد عروس شود؟ کفش سفید را
پایم میکردم و توی اتاق رژه میرفتم. به خیالم همهاش همین است. نقل و تور
و آینه و شمعدان. همه بیایند و قربان صدقهام بروند که چه عروسی! چه
عروسکی! عروسکها را چیده بودم در اتاقم. یک اتاق داشتیم خانه مادر شوهر.
پر عروسک بود اتاقم.»
ایستگاه امام خمینی(ره)
شلوغ است. خیلیها پیاده میشوند و خیلیها سوار. نازی کیفش را توی بغلش
سفت نگه داشته. «شوهرداری بلد نبودم زیاد. اول خرجمان یکی بود با مادر
شوهرم. هرچه درست میکردند همه با هم میخوردیم. یک روز گفتند خرجتان را
سوا کنید. همان وقتها بود که شوهرم تازه مواد را شروع کرده بود، با
دوستهایش. غذا درست کردنم زیاد خوب نبود. غذا را میسوزاندم یا برنج را
شفته میگذاشتم توی سفره. شوهرم کتکم میزد و غذا را پرت میکرد از پنجره
بیرون. زیاد کتک میخوردم، سر هر چیز. وقتی خمار بود، بیشتر. دوستهایش را
میآورد خانه. مینشستند به کشیدن. آن موقع 18 سالم بود. بچه نداشتم. آخر
سر هم نفهمیدم بالاخره مشکل از کی بود ولی تا سه سال بعدش که جدا شدم، خبری
نشد که نشد. شاید بچه که میآمد، شوهرم ترک میکرد. با یک چمدان از
خانهاش درآمدم. پرتم کرد بیرون چون مادرش بهم تهمت زده بود که با مردها
ارتباط دارم. اصلاً اینجور نبود. دوستهای عوضیاش همه نظرناپاک بودن اما
من...»
چشمهای نازی یکباره حالت غمگینی به خود
میگیرد. تا آن وقت تلاش میکرد خودش را به اصطلاح شاد و شنگول نشان دهد.
یکباره اما پرت میشود به گذشته: «بعد از طلاق دو بار صیغه شدم. جفتشان زن
و بچه داشتند. خانه پدرم نانخور اضافی نمیخواستند. گفتند یا برگرد خانه
شوهر یا دوباره شوهر کن. شوهر صیغهای هم شوهر است دیگر! فقط موقت. یکیشان
زنش فهمید و قشقرق راهانداخت. آن یکی مدت صیغه که تمام شد، تمدید نکرد.
گفتم این بار فقط ازدواج دائم. یک مورد هم پیدا شد. ازدواج کردم. این یکی
هم معتاد از آب درآمد. اما فرقش با اولی این بود که هیچ تعصبی نداشت که زنش
با مردها ارتباط داشته باشد. اوایل برایم سخت بود. نمیتوانستم باور کنم.
گریهها کردم. چارهای نداشتم. کم کم عادت کردم. دیگر برایم مهم نبود. یکی
بهم گفت چرا این کار را میکنی؟ طلاق بگیر و برای خودت کار کن تا مجبور
نشوی خرج مواد این لندهور را بدهی. همین کار را کردم.»
قطار
ایستگاه 15 خرداد میایستد. نازی پیاده میشود. از پنجره نگاهش میکنم.
انتظار دارم برگردد و مثلاً برایم دست تکان دهد. شال فیروزهای بین جمعیت
گم میشود.
ساعت 10 صبح - مرکز مشاوره
کسانی
که اینجا میآیند یک وجه مشترک دارند. بیشترشان زنان و دختران آسیبدیده
هستند؛ همانهایی که نام «خیابانی» را یدک میکشند. معصومه کمکشان میکند.
مددکار است.
اینجا یک اتاق دارد برای مشاوره.
شاخه آسیبهای اجتماعی - زنان خیابانی که حالا خیلی هایشان دوست شدهاند با
معصومه. یکیشان نازی است که دو هفتهای است شماره موبایل قبلیاش را کنار
گذاشته و حالا یک شماره جدید دارد؛ همان شمارهای که با آن تماس گرفته
بودم.
معصومه میگوید:« اینها بیشترشان
خانوادههای نابسامان دارند. پدر و مادر معتاد یا بزهکار. خیلی هایشان 14،
15 سالگی از خانه فرار کردهاند. بعضیها از خانه پدر و بعضیها از خانه
شوهر. شوهرهای معتاد و بیکار که بعضی وقتها زنهایشان را مجبور به
تنفروشی کردهاند؛ مثل نازی. حالا قرار است در یک کارگاه خیاطی کار کند.
خودش راضی است. میگوید خسته شدهام. بعضیهایشان اما اینجوری نیستند. به
این کار عادت کردهاند. خرج بچههایشان را با پولش میدهند. خیلی غمانگیز
است.»
او ادامه میدهد: «ما اینجا قرار نیست به
جهت قانونی با این زنها برخورد کنیم. هدفمان کاهش آسیب است. بهشان آموزش
میدهیم که چطور مراقب خودشان باشند. هرکس را هم که بخواهد، به زندگی عادی
برگردد تا جایی که میتوانیم کمکش میکنیم. کمک مالی از دستمان برنمیآید.
باید برایشان جلسههای مشاوره بگذاریم. اگر شد، برایشان کار پیدا کنیم، چون
اینها به خاطر نیاز مالی به این کار تن میدهند. البته مواردی هم هست که
فرد، دوست دارد چنین روابطی داشته باشد و حتی به لحاظ مالی هم آنچنان محتاج
نیست. این هم نوعی مشکل روانی است که باید با تراپی و جلسههای متعدد روی
آن کار شود. به هرحال ما هرکاری از دستمان برمیآید میکنیم تا این آسیب
اجتماعی به حداقل برسد اما مسأله این است که تا این مسأله به صورت ریشهای
درمان نشود، نمیتوان به بهبود وضعیت امید داشت.»
معصومه
به یکی از مددجویان اشاره میکند که 24 ساله است و تا به حال سه بار
خودکشی ناموفق داشته. میگوید در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته و
وقتی 16 سالش بوده با پسر مورد علاقهاش فرار کرده تا مثلاً با او ازدواج
کند. پسر هم او را در یکی از شهرهای مرزی رها کرده و دنبال کارش رفته.
بقیهاش هم که دیگر معلوم است. آوارگی و تنفروشی.
معصومه
صدایش را پایین میآورد و میگوید: «دختر بیچاره ایدز دارد.» نفسم
میگیرد. تلاش میکنم چهره دختر را در ذهنم مجسم کنم. هیچ تصویری ندارم.
به جایش دوباره چهره نازی میآید جلوی چشمم، با شال فیروزهای.