گویش‌هایی محلی در خطر فراموشی

خجالت‌زدگی افراد بومی به‌خاطر گویش محلی در برابر افراد غیربومی یکی از دلایل این جایگزینی است ، گویا برخی از مردم از این مساله رنج می‌برند که روستایی و یا به اصطلاح بی‌کلاس خوانده شوند و به‌همین علت گویش مرکز را بر گویش خود ترجیح می‌دهند.
کد خبر: ۲۳۱۱۷
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۱:۴۴ 15 April 2015
تابناک بوشهر - بسیاری از علاقه‌مندان به میراث فرهنگی و فعالانی که در این حوزه تلاش می‌کنند، برآن هستند تا ضمن این‌که آنچه را از گذشتگان و عهد باستان برایشان باقی مانده است، کشف و شناسایی کنند، آنها را برای معرفی به نسل حاضر و آینده مرمت، بازسازی و نگهداری کنند. مهم‌تر از آن ، این است‌که این آثار را در برابر حوادث طبیعی حفظ یا از دسترس غارتگران (دلالان عتیقه و حفاری‌های غیرمجاز) دور کنند.

گاهی اوقات به‌دست آوردن تکه‌ای از یک ابزار قدیمی و یا باقیمانده‌ خرابه‌ای از یک بنای تاریخی، دریچه‌ای می‌شود که از طریق آن، می‌توان به روش زندگی گذشتگان و مردم آن منطقه، چگونگی گذران زندگی و حتی طبقات اجتماعی آنها پی برد. تمام این تلاش‌ها ضرورتی غیرقابل انکار است، زیرا به‌طور حتم، ما را به سمت شناختی دقیق‌تر و عمیق‌تر نسبت به پیشینیان هدایت می‌کند. اگر چه در ظاهر این وظیفه مهم را برعهده دولت‌ها می‌بینیم، اما فرد فرد جامعه نیز در برابر آن مسوول هستند.

اما آیا می‌توان گفت که پاسداری و حفظ زبان و گویش‌های هر قوم از این امر مستثنی است؟

از گذشته‌های دور تاکنون در کشوری مثل ایران اقوام مختلفی در کنار هم زندگی کرده‌اند و این کشور دارای تنوع زیادی از نظر نژادی و قومی بوده و همین امر باعث شکل‌گیری گویش و زبان‌های متفاوتی شده است.

به‌نظر می‌رسد از بین‌رفتن آثار باستانی همان‌قدر تاسف‌ برانگیز است که نابود‌شدن یک گویش یا زبان خاص؛ زیرا پیامد منسوخ‌شدن این گویش‌ها، از بین رفتن تاریخ و فرهنگ شفاهی، قصه‌ها، ضرب‌المثل‌ها، خاطرات و ... است.

در این میان استان بوشهر نیز با داشتن تنوع زیادی که در گویش‌های محلی دارد، از این آسیب جدی، در امان نبوده است و همین امر نیز سبب شد تا برای یافتن چرایی آن با برخی صاحبنظران این عرصه گفت‌وگو کنیم.

دکتر مرصع صیادی که به همراه یک تیم بر روی زبان و گویش‌های محلی استان مشغول تحقیق و پژوهش است، در این‌مورد می‌گوید: یکی از عوامل از بین رفتن واژگان و گویش‌های محلی، ورود تکنولوژی و افراد غیربومی به منطقه است. بسیاری از واژگان غیربومی را از این طریق وارد گویش محلی خود می‌کنیم.

او خجالت‌زدگی افراد بومی به‌خاطر گویش محلی  در برابر افراد غیربومی را  یکی از دلایل این جایگزینی می‌داند و می‌گوید که گویا برخی از مردم از این مساله رنج می‌برند که روستایی و یا به اصطلاح بی‌کلاس خوانده شوند و به‌همین علت گویش مرکز را بر گویش خود ترجیح می‌دهند.

وی معتقد است در این میان والدین نیز بی‌تقصیر نیستند، زیرا آنها فرزندان خود را مجبور می‌کنند در گفت‌وگوهای روزمره نیز کتابی صحبت کنند و از این طریق باعث مرگ گویش‌ها می‌شوند.

مرصع صیادی با اظهار تاسف از این‌که بسیاری از واژگان زیبایی که در بیدخون، بردخون، دشتی و ... به‌کار می‌رفتند، به‌دست فراموشی سپرده و خاموش شده‌اند، می‌گوید: دردناکی این مساله تا به آنجاست که حتی برخی از افراد قدیمی و مسن این مناطق نیز معادل قدیمی واژگانی که از آنها پرسیده می‌شود، از یاد برده‎اند و این نشان می‌دهد که واژه به‌طور کامل از بین رفته است.

صیادی واژگان محلی استان بوشهر را دارای قدمت و اصالت می‌داند و نابودی این زیبایی و اصالت را زنگ خطری می‌داند که همگان باید به آن توجه داشته باشند.

 سید‌علی موسوی‌نژاد، محقق و پژوهشگر گویش‌های محلی، عوامل کمرنگ‌ شدن این گویش‌ها را اینچنین تقسیم‌بندی کرد: 

الف) آموزش و تحصیل: آموزش در مدارس بر اساس زبان معیار است و کودکان از سنین پایین چه در جریان تحصیل و چه در ارتباط با گروه‌های همبازی، زبان را تمرین می‌کنند. فرایند طولانی آموزش و گذران دوران مختلف تحصیلی، مجال و زمینه‌ پرداختن نسل جوان به گویش محلی را ایجاد نمی‌کند و این امر، در کمرنگ شدن و به فراموشی سپردن گویش‌های محلی و تقویت لهجه‌ای رسمی تاثیر زیاد دارد.

ب) اشتغال: فقدان زمینه کار در روستاها و الزام حضور افراد تحصیلکرده و آموزش دیده در سطح شهرها و ارتباط آنان با افراد غیر محلی، موجب گرایش به زبان مشترک و معیار می‌شود و تمرین نکردن گویش‌های محلی، زمینه‌ فراموشی آنها را به‌وجود می‌آورد.

ج) توسعه‌ ارتباطات و تکنولوژی: گسترش ابزار الکترونیکی و پوشش بخش بزرگی از زمان فراغت افراد از طریق تلفن، رادیو، تلویزیون، کامپیوتر و اینترنت، زبان مشترکی را موجب شده است. تلقین دائمی این زبان، فرصت پرداختن به گویش محلی را از افراد می‌گیرد. پیشرفت تکنولوژی و تغییر دریافت و ساختار ارتباطی، زمینه و ضرورت جهانی‌شدن را به‌وجود آورده، به‌گونه‌ای که علاوه بر فراموشی گویش‌ها و زوال زبان‌های ضعیف و بدون پشتوانه، موجودیت برخی کشورها را نیز به خطر خواهد انداخت! بدیهی است که مانایی هر زبان و گویش، نیازمند اقتدار، استحکام و پویایی است و این موقعیت‌ها، مستلزم ضرورت وجودی یک زبان در صحنه زندگی و عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی جوامع است. در این میان، ضعف و سستی، محکوم به فناست؛ چنانکه «علی‌اکبر گلشن» گفته است:

برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی/ که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است!

د) مهاجرت: افزایش مهاجرت از روستاها به شهرها و دوری و بریدگی خانواده‌های مهاجر از هم محلی‌ها و ایجاد زمینه اختلاط و امتزاج کودکان و بزرگان در روابط شهری، منجر به گسستگی از فرهنگ روستایی و غرق شدن در فرهنگ شهری می‌شود. مهاجرت باعث ایجاد محله‌ها و شهرک‌هایی با فرهنگ‌های متفاوت و گویش‌های مختلف شده و در آنجا چاره‌ای جز ایجاد ارتباط با زبان مشترک و رسمی نیست! در این چنبره، افزون بر گویش‌ها، هویت‌ها نیز تغییر می‌یابند! و در واقع، خرده فرهنگ‌ها در فرهنگ شهری و یا نوعی فرهنگ جدید، حل می‌شوند و استحاله صورت می‌گیرد!

پس از انقلاب اسلامی، به‌وجود جهت‌گیری دولت در محرومیت‌زدایی و شتاب خدمات‌رسانی به روستا‌ها، موج مهاجرت از روستاها به شهرها فزونی یافت.

ه) عوامل فرهنگی-سیاسی: دگرگونی فرهنگی و تحولات سیاسی که در دهه‌های اخیر، موجب گسست نسلی شده است؛ به‌طور کلی تغییرات اساسی در باورهای فرهنگی ایجاد کرده و با تاثیر‌پذیری از فرهنگ‌های برون‌‌مرزی و دورن‌مرزی، ذائقه نسل جوان را به سمت پرهیز از گویش‌‌ها و لهجه‌های محلی و فرهنگ بومی سوق داده است.

شنیدن صحبت‌های خانم دکتر صیادی و سید‌علی موسوی‌نژاد، محقق و پژوهشگر گویش‌های محلی، بسیار جالب بود. به‌خصوص آن بخش از گفت‌وگو که در مورد خجالت‌زدگی از به‌کار بردن گویش محلی یک فرد بومی در مقابل فردی غیربومی بود و همچنین استحاله خرده فرهنگ‌های بومی و غیربومی در یکدیگر.

 برخی شهرنشینان به اصطلاح مدرن و متمدن وقتی فردی با گویش محلی با آنها سخن می‌گوید، او را با دیده تحقیر می‌نگرند و به‌کار‌بردن این لهجه و واژگان را به نوعی، عقب‌ماندگی تصور می‌کنند.
در هر صورت واکنش‌های نامناسب با گویش‌های محلی ایجاب می‌کند که این نگاه منفی باید تغییرکند تا واژگان بومی خاموش نشوند.

یادمان باشد بدون شک فردا دیر است و شاید فرصت‌ها بسیار اندک باشند، زیرا گویش‌های محلی ما رو به نابودی می‌روند و زنده بودن برخی از این زبان‌ و لهجه‌ها به پدربزرگ و مادربزرگ‎هایی وابسته است که هنوز با همان گویش‌های شیرین با ما سخن می‌گویند و به یقین با مرگ آنها، گویش‌های محلی ما نیز خواهند مرد.
اشتراک گذاری
نظر شما
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
آخرین اخبار