پشت پرده نقشه تصادف ساختگی

دستش مقابل قانون رو شده است. مدام به پینه های دستانش نگاه می کند که به خاطر استفاده از بیل و داس به وجود آمده است.
کد خبر: ۳۴۹۶۷۱
تاریخ انتشار: ۰۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۵ 27 December 2016
دستش مقابل قانون رو شده است. مدام به پینه های دستانش نگاه می کند که به خاطر استفاده از بیل و داس به وجود آمده است. یک عمر کشاورزی کرده تا با آبرو زندگی کند و نان حلال سر سفره اش ببرد اما حالا به خاطر اقدام به کلاهبرداری سخت پشیمان ونادم است.
مشکلات مالی شدید امان خود و خانواده اش را بریده است و حالا با رفتن آبرویش نمی داند چه بلایی سر خانواده اش می آید. آرزو می کند که ای کاش به جای در پیش گرفتن راه میانبر برای رفع مشکلات مالی اش به دنبال کار مناسب تری می رفت و از راه درست کسب درآمد می کرد تا این گونه زندگی اش بیش از گذشته به هم نریزد اما حالا دیگر پشیمانی فایده ای ندارد. مرد نادم درباره مشکلاتش و این که چگونه قدم کج برداشته، می گوید: روستا زاده و کشاورز و مشغول کاشت و برداشت بودم.
 نمی دانم چرا دست به هر کاری می زدم به نوعی با ضرر و زیان مواجه می شدم و هر روز در تنگنای مالی شدیدی قرار می گرفتم. مشکلات مالی ام هر روز زیاد تر می شد و دخل و خرجم با هم جفت و جور نمی شد.  وی درباره چگونگی حاد شدن مشکل خود چنین می گوید: مدتی با چند نفر اختلاف‌پیدا کردم و مدام با هم در کش و قوس بودیم و این ماجرا ادامه داشت تا این که روزی اختلاف‌مان باعث شد با آن چند نفر درگیر شوم که متاسفانه در این درگیری به شدت از ناحیه دست و فک و صورت دچار آسیب و شکستگی شدم و مدتی خانه نشین شدم. مرد مصدوم که  به گفته خود مدتی به خاطر شکستگی فک و صورت و دستش و نداشتن درآمد مناسب دچار مشکلات شدید مالی شده بود درباره فکر منحرفش می گوید: بعد از آن نزاع به شدت مصدوم و مدتی در خانه بستری شدم و ازطرف دیگر قیمت محصولات کشاورزی به شدت افت کرد و نتوانستم محصولاتم را با قیمت مناسب بفروشم و به همین خاطر به قول معروف هشتم گرو نهم شد.به شدت در مضیقه مالی قرار گرفتم و به دنبال راهی برای خلاصی از این گرفتاری بودم. مدتی ذهنم مشغول مشکلات مالی بود که ناگهان روزی جرقه ای در ذهنم زده شد که با توجه به شدت مصدومیتم از ناحیه فک و صورت و دست از این ماجرا می توانم به عنوان حادثه تصادف استفاده کنم و پول زیادی از این طریق با گرفتن از شرکت بیمه به دست آورم.
 بالاخره تصمیم خودم را گرفتم تا هر طور شده این نقشه را عملی کنم تا به خیال واهی خودم با این پول مشکلات مالی ام هر چه زودتر حل شود. وی ادامه می دهد: ماجرا را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و با توجه به این که یک دستگاه وانت داشت گزینه خوبی برای این ماجرا بود و از او خواستم تا دستم را بگیرد و با بازی کردن نقش مقصر حادثه رانندگی من را یاری کند تا از این طریق بتوانم با گرفتن دیه از شرکت بیمه  بر مشکلاتم فائق آیم. بالاخره با هر زحمتی بود دوستم را راضی به انجام این کار کردم  تا این که یک شب من با موتور سیکلت و دوستم با  وانت خود به یکی از خیابان های حاشیه شهر رفتیم تا نقشه مان را عملی کنیم. نیمه های شب بود که سر قرار رسیدیم و طوری صحنه سازی کردیم که مصدومیت شدید من ناشی از تصادف با وانت جلوه کرد و با صحنه سازی دقیق توانستیم افسر حاضر در صحنه را نیز قانع کنیم که این یک حادثه طبیعی است. با تایید افسر راهنمایی و رانندگی من به عنوان مصدوم حادثه شناخته شدم و راننده وانت نیز  به عنوان مقصر حادثه شناخته شد.
وی عنوان می کند: از این که نقشم را به خوبی بازی کردم و می توانستم در کوتاه ترین زمان ممکن به هدفم که همان گرفتن پول دیه غیر قانونی از شرکت بیمه بود برسم در پوست خودم نمی گنجیدم.
مصدوم با توجه به نظریه پلیس و تایید جراحاتش از سوی پزشکی قانونی برای تشکیل پرونده به یکی از شرکت های بیمه مراجعه می کند.
مرد طماع درباره چگونگی لو رفتن و رو شدن نقشه اش چنین روایت می کند: خوشحال از این که بیشتر راه را با موفقیت به پایان رسانده ام برای تشکیل پرونده به شرکت بیمه طرف قرارداد مراجعه کردم. وقتی تمام مدارک را به مسئول و کارشناس بیمه تحویل دادم او بعد از کمی بررسی مدارک از من خواست تا چند روز دیگر دوباره برای روشن شدن مراحل سیر پرونده به وی مراجعه کنم. بعد از خداحافظی  با خوشحالی از شرکت بیمه خارج شدم و مدام در افکار پوچم پول هایم را می شمردم و برای آن ها نقشه می کشیدم.
کارشناس  بیمه بعد از بررسی مدارک و کمی تحقیقات میدانی به جعلی بودن حادثه تصادف پی می برد و از رابطه فامیلی بین ضارب و مضروب پرده بر می دارد و نقشه فرد کلاهبردار را نقش بر آب می کند و شخص طماع را به دام می اندازد.
 مرد کلاهبردار که روز موعود سر از پا نمی شناخت دوباره به شرکت بیمه برای اطلاع از پرونده اش مراجعه می کند. او درباره چگونگی کیش و مات شدنش از سوی شرکت بیمه این چنین می گوید: خودم را برنده این بازی فرض می کردم و در افکارم برای پولی که از شرکت بیمه می گرفتم نقشه می کشیدم، با این افکار وارد شرکت بیمه شدم، وقتی با ژست آدم منصف جلوی کارشناس بیمه نشستم از نگاه و نحوه صحبتش پی بردم که نقشه ام و دستم رو شده است و به پایان این ماجرای فریبکارانه ام رسیده ام و باید تاوان سختی را بابت این طمع و نقشه دزدی از بیت المال بدهم./روزنامه خراسان شمالی
اشتراک گذاری
نظر شما
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
آخرین اخبار