یک شاعر پیشکسوت همدانی با بیان اینکه به تازگی افراد زیادی در انجمنهای ادبی شرکت میکنند،گفت: جوانان همدانی علاقه خاصی به شعر وشاعری از خود نشان میدهند و دارای مقامات کشوری در این زمینه هستند.
به گزارش ایسنا، علیاصغر حمدیه اظهارکرد: جوانان زیادی در استان کتابهای شعر خود را به چاپ میرسانند اما نمیتوان شاعری را یک شغل دانست و بهتر است در کنار شغل اصلی، شاعر هم بود.
وی به جوانان توصیه کرد: دوستان جواني كه به شعر و شاعري عشق ميورزند ابتدا به مطالعه آثار بزرگان ادبي اين سرزمين كه كم هم نيستند، بپردازند و حداقل آثار حضرت مولانا، سعدي و حافظ كه جزء لاينفک زندگي هر ايراني است را همواره و در هر زماني و هر مكان مطالعه کنند و این آثار مونس و رفيق حجره و گرمابه و گلستان آنان باشد.
حمدیه که سال 1323 در همدان و در محله بنه بازار، باباطاهر فعلی متولد شده است، عنوان کرد: تحصیلاتم تا دیپلم ادبی در دبیرستان امام است و بعد به دانشکده افسری شهربانی وارد و با درجه ستوانی از دانشگاه پلیس فارغالتحصیل شدم و تا درجه سرهنگی افتخار خدمتگزاری به مردم شریف استانهای همدان، کردستان و چهارمحالوبختیاری را داشتم و در سال 74 بازنشسته شدم.
وی ادامه داد: بعد از بازنشستگی در انجمنهای ادبی فعالیت داشته و در جوانی هم افتخار داشتم با دوستان اهلذوق و اهلمطالعه مصاحبت داشته باشم که با تتبع در کتب ادب فارسی که از گنجینههای گرانسنگ عرفانی و اخلاقی و اجتماعی ایران زمین هستند،به ویژه شعرای بزرگ متقدم و متأخر ازجمله حضرت مولانا وشیخ اجل سعدی و خواجه شیراز احساس کردم میتوانم دلنوشتههایی داشته باشم بنابراین طبعآزمایی و آثاری خلق و جمعآوری کردم. درسال92 یک مجموعه غزلیات منتشر کردم و آثار دیگری از قبیل اشعار آئینی، فکاهیات، طنز و ... دارم که در دست چاپ است.
حمدیه با اشاره به اینکه اکثرا به گفتن شعر با سبک غزل همراه با گویش همدانی مشغول است، اضافه کرد: به لحاظ اینکه اشعار حافظ را بیشتر مطالعه میکنم بنابراین شعرهایی که میسرایم نیز به این شاعر بزرگوار گرایش بیشتری دارد.
این شاعر پیشکسوت همدانی با بیان اینکه هر روز کتاب میخوانم، یادآور شد: کتابی که به تازگی مطالعه کردم، اثر سلیمانی و فاضلنظری است که تازه به چاپ رسیده است.
وی درباره اینکه چه مدت و چگونه به شعرسرایی میپردازد، گفت: شعر وقت خاصی نمیخواهد چرا که معمولا از طریق الهام است همانطور که صابرهمدانی، شاعر اهلذوق همدانی در اینباره میگوید: شعر الهامی است صابر، حاصل اندیشه نیست ورنه من اندیشه بیش از حد امکان میکنم!
وی با اشاره به شغل خود که با روحیات شاعری منافات دارد، خاطرنشان کرد: خیام علاوه بر اینکه فیلسوف و حکیم و ریاضیدان بوده به شعر گفتن نیز علاقه داشته بنابراین شغل مانع از پرداختن به سایر امور نمیشود.
این شاعر پیشکسوت همدانی در پایان یکی از غزلیات خود را تقدیم صاحبدلان کرد.
به وقت گل دماغم تر نمیکردم چه میکردم/ به بوی می غمم کمتر نمیکردم چه میکردم
می و معشوق و بانگ نی پیالههای پی در پی/ کلاهم کج به طرف سر نمیکردم چه میکردم
تو خود انصاف ده آخر به دور لاله احمر/ اگر خون در دل ساغر نمیکردم چه میکردم
سماع بلبل و رقص شکوفه باد نوروزی/ سر پیری جوانی گر نمیکردم چه میکردم
زمستان فراق و تیره شبهای بلندش را/ به یاد نوجوانی سر نمیکردم چه میکردم
بیایم تا که بیغشتر برون از بوته عشقش/ صبوری در کف زرگر نمیکردم چه میکردم
نثار مقدم ساقی به شکرانه می باقی/ اگر دامن پر از گوهر نمیکردم چه میکردم
طمع ورزی بود میراث ما در زندگی حمدی/ فریب نفس دون باور نمیکردم چه میکردم