برای ژنرال لبخندها؛

دستم قطع شده، سرم که قطع نشده!

تابناک: روز هشتم آخرین ماه زمستان، روز به آسمان رفتن فرمانده ای است که می توان حاج حسین بودنش را از میان لبخندها و لباس های همیشکی خاکی اش شناخت. شاید هم آستین بی دست نشانه ای روشن از این ژنرال جوان اصفهانی باشد.
کد خبر: ۷۸۱۴
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۲:۳۱ 24 February 2015
به گزارش تابناک اصفهان، حاج حسین خرازی را خیلی ها از صورت همیشه خندانش می شناسند، فرمانده ای که گاهش شناختنش برای تازه واردهای جبهه هم سخت بود. حسین ژست های فرماندهان دنیا را نداشت اما ژستهای دنیا برای نابودی اسلام را با حتی در روزهایی که یک آستینش از دست خالی شده بود، به هم ریخت.

داییش تلفن کرد، گفت: "حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟"

گفتم: "نه. خودش تلفن کرد. گفت: دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه می آد. گفت: شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود."

گفت: " چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده".

همان شب رفتیم یزد، بیمارستان.

به دستش نگاه می کردم. گفتم: " خراش کوچیک! "

خندید...

گفت:

" دستم قطع شده، سرم که قطع نشده"

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
آخرین اخبار