ماه رمضان ایامی است، که به اعتراف خیلی از روزهداران بهانه جمع شدن اعضای خانواده و حتی اقوام و بستگان دورهم بر سر سفره افطار است. اگرچه هر ساله تعدادی از دانشجویان ماه رمضان را مثل باقی ماههای سال دور از خانواده و در خوابگاهها می گذرانند اما امسال به علت تقارن ایام این ماه مبارک با روزهای آخر سال تحصیلی، امتحانات و تحویل پروژه تعداد بیشتری ازدانشجویان در این روزها دور از خانه و خانواده در فضای خوابگاه در کنار دوستان و همکلاسیهایشان در تکاپوی آماده کردن افطار و بیدار شدن برای سحر هستند.
کوی فاطمیه دانشگاه تهران از جمله خوابگاه های کشور است که این روزها میزبان دختران روزه دار این دانشگاه است و سعی دارد با برگزاری برنامه افطاری و نماز جماعت در حد توان فضا را برای آنان معنوی و آرامبخش سازد. این گزارش نیز روایتگر حس و حال دانشجویان از روزه داری، افطار، سحر، نماز جماعت و جزء خوانی قرآن در خوابگاه است.
نماز جماعت تمام شده، دانشجویان در حالیکه هنوز چادر نمازشان را بر سر دارند، در دو ردیف، دور تا دور سفره نشستهاند و افطار را به صرف چای و خرما، نان و پنیر و طالبی میهمان بیتالزهرای خوابگاه هستند. بعد از سلام و علیکی با چند نفر از آنان، خودم را کنار آنها و سر سفره افطار جا می کنم و مشغول صحبت با هم میشویم.
رمضان در خوابگاه
افطاری بچه ها رو به اتمام است، و یکی یکی درحال ترک نمازخانه هستند. اما عدهای هم در گروههای چند نفره مشغول گپوگفت و بگو و بخند هستند. بحثهای روز سیاسی هم در شمار موضوع گفتوگوهای آنان است.
با آشنایی که دورادور از "الهام" دارم می دانم دختر درسخوانی است و چشم اندازهای بلندمدتی برای خودش تعریف کرده است. کنار او می نشینم، از حس و حال ماه رمضان در خوابگاه که می پرسم بی هیچ رو دربایستی می گوید: ماه رمضان در خوابگاه برای من خیلی سخت است. برای مثال همین دیشب چون هماتاقیام خواب بود، و قصد داشت صبح برای درس خواندن به کتابخانه برود، نمیتوانستم چراغی را روشن بگذارم برای همین داشتم با نور موبایلم سحری میخوردم و چون نور موبایلم هر یک دقیقه یکبار خاموش میشود گوشی از دستم سر خورد و در ظرف خورش افتاد و فقط تا یک ربع داشتم روغن ها را از داخل گوشی پاک میکردم تا نسوزد.
وقتی دیدم نمیتوانم در اتاق غذا بخورم، ظرف غذایم را برداشتم و برای خوردن سحری به زمین چمن خوابگاه رفتم. لحظه اول حس خوبی نداشتم، اما بعد که آمدم بیرون، دیدم خیلی هم بد نیست که زیر آسمان سحری بخوری. درحقیقت چون نمیتوانستم در اتاق غذا بخورم این فرصت نصیبم شد که زیر آسمان سحری خوردن را تجربه کنم.
الهام اینطور ادامه میدهد: اگرچه تنها سحری خوردن هم لطف خاص خودش را دارد، اما من به بچههای اتاق روبهرویمان که همه با هم تا سحر بیدار هستند و کارهایشان را انجام میدهند و درس میخوانند و با هم سحری میخورند و صبح میخوابند، حسادت میکنم. ماه رمضان خودش خیلی قشنگ است اما اگر همه بچههای یک اتاق با هم هماهنگ باشند و با هم روزه بگیرند قشنگتر هم میشود.
وی همچنین با مثبت خواندن برنامه افطاری بیتالزهرا میگوید: افطار و نماز جماعتی که در بیتالزهرا (س) برگزار میشود خیلی خوب است حتی بچههایی که روزه نمیگیرند هم برای نماز و افطار میآیند. برنامه افطار اینجا حس خیلی خوبی به من میدهد. گاهی بچهها نذری دارند و خودشان آش، شله زرد، حلیم و فرنی درست میکنند و میآورند و اینها همه حس بزرگ بودن و مادر بودن میدهد. البته تنوع افطاری بیتالزهرا هم خوب است و ممکن است یک فرد اصلا غذا رزرو نداشته باشد، اما بیاید اینجا افطار کند.
طیبه، جزو نیروی تدارکات بیتالزهراست و دیرتر از بقیه مشغول خوردن افطاری است، میگوید: قبل از شروع ماه رمضان برنامه ام این بود که برای این ماه بروم خانه، چون فکر میکردم ماندن در خوابگاه در ماه رمضان ممکن نیست. و خیلی سخت میگذرد و فرد از لحاظ احساسی ضعیف میشود و به محبت بیشتری احتیاج دارد. اما به محض اینکه روز اول ماه رمضان شد و دعای سحر در محوطه خوابگاه پخش شد و صف بستن بچهها برای سحری در ساعت 3 نیمه شب یا صف افطاری را دیدم، به قدری حال خوبی داشتم که تصمیم گرفتم تا روز آخری که خوابگاه باز است، در خوابگاه بمانم.
وی با اشاره به اینکه امتحاناتم تمام شده و فقط برای دیدن این برکت و صمیمیت ناشی از جمع شدن بچهها دور هم در خوابگاه ماندهام، میگوید: هر روز بعد از نماز جماعت صبح جزء خوانی قرآن داریم و همه اینها جنبههایی از خوابگاه بود که تا به حال ندیده بودم و خوابگاه را برایم شیرین کرد برای همین دوست داشتم این جو دوست داشتنی را بیشتر تجربه کنم.
زهرا که در آشپزخانه نمازخانه مشغول شستن ظرفهای افطاری است، میگوید: هر شب دانشجویان اینجا برای نماز و افطار جمع میشوند و همین احساس غریبی و سختی دوری از خانه را تا حدی برای آنها از بین میبرد. چون بچهها در ماه رمضان بیشتر از هر وقت دیگر دوست دارند در کنار خانواده باشند.
وی با این توضیح که یکی از دلایل ماه رمضان ارتقای روحی و خالص شدن روح آدمهاست، میگوید: کار کردن در مسجد و این جمعها فرصت خوبی برای خلوص روح آدمهاست. و مراسم افطاری اینجا همدلی و همزبانی بین بچهها را نیز بیشتر کرده است.
در سلف خوابگاه دخترانه دانشگاه تهران توزیع غذای افطار تا ساعت 9 شب طول کشیده، منتظر میمانم نفرات آخر هم غذایشان را بگیرند. با دانشجویانی که مسئولیت نظارت و توزیع غذا را بر عهده دارند، درباره حس و حال ایام ماه رمضان در خوابگاه که سوال میکنم، ریحانه با بیان اینکه سه سال است برای توزیع افطار و سحری، ماه رمضان را در خوابگاه میگذراند، میگوید: در این سه سال به هر قیمتی شده خودم را به ماه رمضان خوابگاه رساندهام و از اینکه در توزیع غذا در این ماه شرکت میکنم حس خیلی خوبی دارم. اگرچه برخلاف روزهای معمولی، در ماه رمضان باید دو ساعت برای افطار و دو ساعت برای توزیع سحری وقت بگذاریم اما من از این مسئله ناراحت نیستم. حتی خیلی وقتها توزیع غذا در این ایام در این ساعت از شب صمیمیت بیشتری بین ما و بچهها ایجاد میکند.
زهره با اشاره به اینکه هر جایی باشی می توانی از این ماه لذت ببری، چه خانه باشد چه خوابگاه، می گوید: اگرچه بخاطر شرایط کاری روزه داری برای من دشوار است اما سعی می کنم تا جایی که میتوانم روزه بگیرم. اگرچه روزه داری در خوابگاه و سحری خوردن با بچه ها برایم لذت بخش است اما سختیهایی هم دارد، برای مثال چون من هیچ وقت از سلف غذا نمی گیرم و خودم آشپزی میکنم، همیشه با محدودیت زمان برای غذا درست کردن مواجهم. خرید مواد غذایی هم سخت است که باید با زبان روزه تا تره بار بروی و چون به علت روزهداری با انرژی ندارم، عملکرد درسی هم پایین میآید.
وی با بیان اینکه در خوابگاه بخاطر نداشتن تلویزیون از برنامه ها و دعاهای وقت سحر و افطار محروم هستی، می گوید: در کل حال و هوای ماه رمضان خوب است ماه رمضان در خوابگاه هم حس خوبی به من می دهد. مخصوصا اگر همه بچه های اتاق با هم روزه بگیرند. چون اگر یک نفر هم روزه نگیرد آماده کردن و خوردن سحری برای تو سخت می شود.
زهره در ادامه به اینکه در ماه رمضان به واسطه شرکت در نماز جماعت و افطاری خوابگاه توانسته با افراد بیشتری ارتباط بگیرد، اشاره می کند و می گوید: تا قبل از این تعدای از بچهها را میدیدم اما هیچ وقت فرصت ارتباط با آنها را نداشتم که ماه رمضان و شرکت در افطاری و نماز جماعت بهانهیی برای آشنایی و ارتباط بیشتر من با آنان شد.
زهره با اشاره به اینکه از نظر من بتدریج تعداد روزه داران در حال کاهش است، می گوید: شاید فشار کاری و طولانی بودن روزها در کاهش تعداد روزه داران تاثیر گذاشته باشد اما همین خوابگاه می تواند یک سری برنامه هایی تشویقی مادی و غیر مادی با پیشنهادت دانشجویان طراحی کند و تعداد افرادی که بدون دلیل روزه نمی گیرند را کمتر کند. خوابگاه می تواند در طرح اولیه از دانشجویان بخواهد در زمینه ترویج روزه داری طرح هایی را ارائه دهند و سپس با توجه به خلاقیت و امکان عملیاتی کردن پیشنهادات به ایده برتر جایزه بدهد و بعد درصدد اجرای تعدادی از این طرح ها برای تشویق و ترغیب دانشجویان به روزه داری برآید.