به گزارش تابناك – البرز: مردم استان البرز در طول دوران مبارزات انقلابي ملت ايران و همچنين دفاع مقدس، عزيزترين، محبوبترين و رشيدترين فرزندان خود را تقديم راه اسلام، انقلاب و ولايت كردند.
متاسفانه به دليل غفلت زندگي مادي به ويژه رسانهها، بسياري از سربازان رشيد سپاه اسلام به درستي به نسل جوان معرفي نشدهاند.
اين در حالي است كه مقام عظماي ولايت تاكيد ميفرمايند كه در شرايط امروز، ارزش حفظ و حراست از راه شهدا، كمتر از شهادت نيست.
يكي از سرداران پر افتخار ايران اسلامي فرزند البرز است.
او حاج روحالله اصل دهقان است و صد افسوس نسل جوان نميداند كه آرامش، امنيت، عزت و سربلندي امروزي كه دارد، مرهون ايثار و از خودگذشتگي ديروز اين شهدا است.
لذا ضروري است، دستگاههاي متولي امور فرهنگي به ويژه رسانهها، در جهت معرفي اين اسوههاي ايثار، صبر، مظلوميت و غريبي به نسل جواني كه دوران پربركت امام شهدا (ره) و روزهاي پر افتخار دفاع مقدس را درك نكردهاند، تلاش بيشتري داشته باشند.
در همين راستا، تابناك البرز در فرصتهاي مناسب طي گزارشهايي به تشريح زندگينامه شهداي شاخص انقلاب ميپردازد.
به طور قطع مظلومترين و غريبترين سردار شهيد اين استان، حاج روحالله اصل دهقان است.
او در روزهای ابتدايي خرداد 1337 در خانوادهای مومن و مذهبی و در روستای شیخ حسن از توابع شهرستان نظرآباد به دنیا آمد.
"روحالله" تحصیلات ابتدایی را در روستای زادگاهش به پایان رساند و به دلیل مشکلات مالی نتوانستند بلافاصله دوران راهنمایی را ادامه دهد و به همین دلیل مجبور شد در اوایل نوجوانی در کارخانه فخر ایران همچون دیگر جوانان و نوجوانان نظرآبادی مشغول به کار شود.
در دوران ستمشاهی اگر چه خاک نظرآباد حاصلخیز و بسیار ارزشمند بود، اما بیتوجهی حکام ظالم وقت موجب شد که مردم در تنگدستی و مشکلات متعدد مالی زندگی کرده و جوانانشان به جای تحصیل باید در کارخانه و کارگاههای دور و نزدیک کار میکردند.
در میان این جوانان روحالله نیز از همه پرکارتر و فعالتر بود و در همان موقع نیز میخواست در کنار کار، درس نیز بخواند.
او نیز مانند دیگر جوانان نظرآبادی در مسجد پای منبر "حاج آقا مهربان" میرفت و در دوران مبارزات ملت ایران با نام امام خمینی(ره) آشنا شد و جزو انقلابیون شهرستان نظرآباد به شمار میآمد.
پیش از انقلاب اسلامی بارها برای توزیع اعلامیهها و بیانیههای امام خمینی(ره) با نیروهای ساواک در نظرآباد درگیر شد، اما هرگز ترسی به دل راه نمیداد.
شهید روحالله اصل دهقان در همان روزهای نخست آغاز جنگ به عنوان بسیجی به جبهههای حق علیه باطل شتافت و بر اساس اسناد و خاطرات برجای مانده از کارخانه فخر ایران به عنوان بسیجی به اهواز و اردوگاه شهید رجایی حصیرآباد اعزام شد.
چند روزی از آموزش بسیجیها در این اردوگاه نگذشته بود که ناگهان روحالله از اردوگاه خارج شده و دیگر کسی او را نمیبیند.
چند هفته بعد دوستان و همرزمانش او را میبینند و میپرسند کجا هستی که میگوید: دیدم بیدلیل ما را معطل کرده و نمیفرستند خط. همین شد که جلو رفته و متوجه شدم که ستاد جنگهای نامنظم با فرماندهی آقای چمران (شهید مصطفي چمران) به خط زدهاند و راننده کم دارند و من هم گفتم رانندگی بلدم و با همانها ماندم.
این خاطره نشان میدهد که او مانند دیگر سرداران بزرگ سپاه اسلام و رزمندگان سپاه حق علیه باطل برای شهادت بیتابی کرده و نمیخواست از غافله شهدا باز ماند.
شهید حاج روحالله اصل دهقان همواره یک آرزو در دل. نام اصلی او جمشید بود. او نمیخواست دوستانش به این نام صدایش کنند، چون نامش را به نوعی طاغوتی میدانست.
روزی در جبهه یکی از دوستانش با صدای بلند او را صدا زد که در پاسخ شنید: "دیگر مرا جمشید صدا نکنید. نام من روحالله است و میخواهم خون به دل صدام و صدامیان کنم."
بعدها برخي از رزمندگان سپاه اسلام در خاطرات خود عنوان كردند كه تغيير نام از جمشيد به روحالله نتيجه راهنمايي يكي از روحانيوني بود دوشادوش او در جبهههاي حق عليه باطل ميجنگيد.
لذا از آن روز به بعد همه او را روحالله خطاب میکردند تا به روح خدا پیوست.
پس از چندی این سردار شجاع خمینی کبیر(ره) در حالی که تنها 23 سال داشت، مسئولیت و فرماندهی 50 نفر از رزمندگان را بر عهده گرفت و با همین نیروی اندک خواب را به چشم صدامیان حرام کرد.
در اوج دوران جنگ و زمانی که شنید پدر و مادرش آرزوی دیدن او را در لباس دامادی دارند، چند روزی مرخصی گرفت و به نظرآباد بازگشت تا به قول خودش هم دینش را کامل کند و هم پاسخی مناسب به پدر و مادر بدهد.
ازدواج حاج روحالله با دختری مومن و پاکدامن در اوج سادگی انجام شد، اما او ماه عسل رفتن را بر خود حرام میدانست و بدون درنگ به جبههها بازگشت.
به همسرش میگفت خواب و راحتی بر ما حرام باد، وقتی بهترین جوانان کشور در جبههها غریب و تنها ماندهاند و نیاز به کمک دارند.
رشادتی که روحالله اصل دهقان از خود نشان داده بود، فرماندهان ارشد جنگ را وادار کرد که از او مسئولیتهای بزرگتری بخواهند، به همین دلیل وقتی تیپ نبی اکرم(ص) تشکیل شد، روحالله را به فرماندهی گردان خیبر این تیپ منصوب میکنند.
گردان خیبر در طول دوران دفاع مقدس رشادتهای بسیاری از خود نشان داد و هر کجا کار جبهه و جنگ گره میخورد، گردان خیبر را به میدان میفرستادند.
فرمانده این گردان روزها در کنار نیروهایش با بعثیها میجنگید و شب به جای استراحت به شناسایی خط میرفت.
شهید احمدلو به واسطه رشادت و شهامت، حاج روحالله را به فرماندهی جبهههای روحالله در منطقه عملیاتی قصر شیرین منصوب کرد و در نهایت نیز این سردار رشید سپاه اسلام در اوج مظلومیت و غریبی همچون سید و سالار شهیدان با لبهای تشنه در سردشت و در حین عملیات نصر 7 شربت شهادت را نوشید و به دیدار حق شتافت.
همرزمان و دوستان شهید روحالله اصل دهقان درباره ویژگیهای این سردار بزرگ خاطرات شنيدني بسياري دارند. از جمله آنكه میگویند: او در طول زندگی در عین شجاعت و رشادت، مظلوم و غریب بود و غریبانه نیز به شهادت رسید.
همرزمانش معتقدند كه این شهید هنوز هم مظلوم است و متاسفانه جوانان و نوجوانان ما حتی در شهرستان نظرآباد او را به خوبی نمیشناسند و نمیدانند چه رشادتهایی در راه دفاع از ایران اسلامی از خود نشان داد.
حاج روحالله اصل دهقان یکی از چهار سردار شهید شهرستان نظرآباد است که در تاریخ پانزدهم مرداد سال 66 به دعوت حق لبیک گفت و شربت شهادت را نوشید. یادش گرامی باد.
با مطالعه وصیتنامه این شهید بهتر میتوانیم با روحیاتش آشنا شویم، متن کامل وصیتنامه سردار شهید حاج روحالله اصل دهقان به این شرح است:
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
"ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون"
با سلام به تنها پیامآور خدا، حضرت محمد(ص) و با درود و سلام بر منجی عالم بشریت، آقا امام زمان(عج) و نایب بر حقش ابراهیم زمان، خورشید جماران، امام خمینی بت شکن و با سلام به شاهدان زنده تاریخ از صدر اسلام تاکنون.
آفرین بر این عزیزان که با احیای خون پاک خویش اسلام را بیمه کردند و چگونه زیستن و چگونه به شهادت رسیدن را از مکتب انبیا به ما آموختند.
ضمن دعای خیر، سلامتی شما را از درگاه ایزد یکتا خواستارم و امیدوارم که همیشه در خط اسلام بوده باشید. انشاالله.
بعد هم امام عزیز را تنها نگذارید. مادر عزیزم از شما پوزش میطلبم که در سن پیری شما را تنها گذاشتم و این دنیای فانی را وداع گفتم. مادر عزیز شما را به جان فاطمه(س) قسم میدهم که مرا حلال کنید. از شما میخواهم که از برادرانم محسن و پرویز و خواهرانم حلالیت بطلبید.
مادرم شما را به خدا در نبودم ناراحت نباشید. چون اسلام در خطر بود و این اجازه را به خود نمیدادم که در خانه بمانم و اسلام را یاری نکنم.
خدایا هدایتم کن زیرا میدانم گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا مرا از غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود تو را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا من کوچکم، ضعیفم و ناچیز. پر کاهی در مقابل طوفانها هستم. به من دیدهای عبرت بین ده، تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را به راستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم، تا در غوغای کشمکشهای پوچ مدفون نشوم.
خدایا روحم از شدت درد میسوزد. قلبم میخروشد. احساسم شعله میکشد و بندبند وجودم داد میزند. تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش. خسته شدهام، پیر شدم و ناامیدم. دیگر آرزویی ندارم. احساس میکنم که جای من در این دنیا نیست. با همه وداع میکنم و میخواهم فقط با خدای خود تنها باشم.
خدایا به سوی تو میآیم و از عالم و عالمیان میگریزم. تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.
خانواده گرامیم از شما عزیزان میخواهم از طرف من از تمام دوستان و فامیل حلالیت بطلبید. اگر جسدم را یافتید در محل خودم (نظرآباد) دفن کنید و اگر نیافتید به یاد من در مزار شهدا فاتحه بخوانید.
والسلام الحقیر حاج روحالله اصل دهقان
لازم به توضيح است، جواناني كه ميخواهند از جزييات زندگي اين سردار غريب سپاه اسلام بيشتر آشنا شوند، ميتوانند به کتاب "حاج روحالله" که زندگی نامه داستانی سردار شهید اسلام حاج روح الله اصل دهقان را برای مخاطبان به تصویر میکشد، مطالعه كنند.
اين كتاب موفق شد در فهرست آثار برتر شانزدهمین جایزه کتاب سال دفاع مقدس قرار گیرد.
حاج روحالله اثر فاخر معصومه قیطاسی بانوی هنرمند البرزی است که در راستای ثبت زندگی نامه داستانی سرداران شهید استان البرز و به منظور ترویج فرهنگ ناب ایثار و شهادت به همت حوزه هنری استان البرز در سال 1392 منتشر و مورد استقبال منتقدین و نویسندگان کتب دفاع مقدس قرار گرفت.
نویسنده کتاب حاج روح الله در رابطه با این مطلب که حاج روح الله که بود؟ ميگويد: حاج روح الله در سن 23 سالگی با اعزام نخست از استان البرز در قالب یک گروه 50 نفری در ارودگاه حصیرآباد اهواز دوره آموزشی فشرده را سپری و سپس با اطلاع از اینکه گروه شهید مصطفی چمران نیاز به یک راننده آمبولانس دارد به گروه او پیوست. همچنين نامش را از جمشید به روح الله تغییر داد.
وی افزود: در محور قصر شیرین به سمت خسروی سمت جاده آسفالته مقری هست به نام مقر روح الله که خود حاجی این مقر را تشکیل داد و شاید جزو خطوط منحصر به فردی باشد که توی جبهههای جنگ در زمان حیات فرد به اسم خودش باشد. خط را تشکیل داد و مستقر شد.
به گفته قیطاسی، 2 سال بعد که سردار ناصح فرمانده تیپ 29 نبی اکرم (ص) به حاج روح الله پیشنهاد میکند که برگردد و ازدواج کند، حاجی که خیلی دیر به مرخصی میرفت و تمام وقتش را در باز کردن محور و استقرار و هدایت نیروها گذاشته بود، به دستور سردار ناصح به عقب برمیگردد و ازدواج می کند، و دوباره به اشتیاق جبهه بعد از تولد دخترش، به صحنه نبرد ميرود و چهار سال دیگر در جبهه میماند.
وی شهید حاج روح الله را انسانی بسیار جسور، بشاش، با تدبیر، کم حرف و بیادعا مینامد و تصریح میکند: جسارت او به گونهای بود که در بسیاری از مواقع کسریها و کمبودها را با زیرکی در منطقه با رفتن به خاک دشمن و از انبار عراقيها تهیه میکرد.
نائب رئیس هیئت مدیره انجمن نویسندگان کرج افزود: شهید حاج روح الله به سرعت، توانمندی و لیاقت خود را به عنوان یک فرمانده نشان میدهد و فرمانده گردان خیبر تیپ 29 نبی اکرم (ص) میشود.
نویسنده کتاب حاج روح الله اظهار کرد: حاج روح الله به صورت متداول پیش از هر عملیات 2 رکعت نماز میخواند، اما برای آخرین نماز آبی برای وضو نبود، لذا این شهید برای آخرین نماز تیمم کرد.
قیطاسی تصریح داد: فصل آخر کتاب حاج روح الله سختترین و دردناک ترین بخش کتاب بود، این فصل قرار و بیتابیهای دلدادگی حاج روح الله برای دیدار خداوند بود.
وی افزود: به نقل از همرزمان سردا در روز شهادت، علائمی بر شهادت وی در رفتار و کردارش مشهود بود به طوریکه آنان متوجه شده بودند حاج روح الله شهید میشود و بالاخره نيز به آرزوي خود رسيد.
محتواي اين مطلب برگرفته از گزارشهايي است كه تاكنون درباره زندگي اين سردار رشيد سپاه اسلام منتشر شده است.